هنر انتزاعی چیست؟
ممکن است هنر انتزاعی را کاملاً دوست داشته باشید، از آن متنفر باشید یا دقیقاً متوجه نباشید که چیست، اما از آنجایی که شروع به خواندن این مطلب کردهاید، حداقل میتوانم فرض کنم که کنجکاو هستید در مورد این شکل هنری گیجکننده که از تعریف و طبقهبندی هنری طفره میرود.
درباره هنر انتزاعی بیشتر بدانیم:
انحراف از نمایش دقیق می تواند جزئی یا کامل باشد. انتزاع در امتداد یک پیوستار وجود دارد.
حتی هنری که هدفش حقیقتیابی در بالاترین درجه است، میتوان گفت که حداقل از لحاظ نظری انتزاعی است، زیرا بازنمایی کامل واقعیت غیرممکن است. آثار هنری که آزادیها را میپذیرند، بهعنوان مثال رنگ و فرم را به شیوههایی که نمایان هستند تغییر میدهند، میتوان گفت که تا حدی به این سبک نزدیک هستند.
انتزاع کامل هیچ اثری از هیچ ارجاعی به هیچ سوژه ای قابلیت تشخیص ندارد. به عنوان مثال، در بازنمایی هندسی، بعید است که بتوان ارجاعی به موجودات طبیعت گرایانه یافت.
هنر فیگوراتیو و انتزاع کامل تقریباً متقابل هستند. اما هنر فیگوراتیو و بازنمایی (یا رئالیستی) اغلب حاوی انتزاع جزئی است.
هنرمندان عزیز برای مطالعه بیشتر در زمینه سبک های هنری می توانید از کتابخانه هوای نقاشی استفاده کنید که کتاب های زیادی در زمینه هنر و طراحی برای شما فراهم آورده ایم:
نقاشی انتزاعی چیست؟
هنر نقاشی دو شاخه اصلی بیشتر ندارد. هنر واقعگرا و هنر غیر واقعگرا یا همان انتزاعی. انتزاع یا تجرید یکی از فعالیتهای ذهن است. بدین معنی که ذهن ما از مفاهیم حقیقی که در خارج از ذهن ما و در عالم واقع وجود دارند، بعضی مفاهیم را انتزاع میکند. مفاهیمی که بدین ترتیب منتزع میشوند ما به ازای خارجی ندارند. مثلا مفهوم انسان یک مفهوم انتراعی است که ذهن از کنار هم نهادن مشترکات تک تک آدمهایی مانند علی و حسن و حسین که هر کدام در عالم واقع و خارج از ذهن ما وجود دارند، انتزاع کرده است. علی و حسن و حسین هر کدام مابه ازای خارجی دارند، ولی مفهوم انسان که از علی و حسن و حسین انتزاع شده، یک مفهوم کلی است که در عالم خارج وجود ندارد.
نقاشی کاندینسکی و بن مایه های تفکر شرقی و عرفانی:
می توانیم به اجمال بگوییم که هنر کاندینسکی رویشی است از فوویسم[8] و هنر قومی،ولی اگر بخواهیم آن را بفهمیم بایسته است که موسیقی را،هم به عنوان تجربه و حال و هم به عنوان ،به آن دو آبشخور اضافه کنیم.کاندینسکی به اعلا درجه واگنر[9] را می ستود و معتقد بود که وی،موسیقی ،شعر و صحنه را در مجموعه سازمندی در هم آمیخته و به اپرا،که تا آن زمان هنری بیش از حد دنیوی بود،بعد معنوی بخشیده است.
نقاشی به نوشته کاندینسکی«می تواند همان انرژی هایی را در مشاهده گر ایجاد کند که موسیقی می تواند در شنونده ایجاد کند.کاندینسکی جویای پژواک است:درست همانند رابطه موسیقی با شنونده ،شکل ها و رنگ ها باید به روح مشاهده گر نفوذ کنند و تارهای وجودش را به ارتعاش در آورند و در اعماق ذهنش طنین افکنند.در خلال سال هایی که به انتشار جنگ مورد اشاره و کتاب در باره معنویت در هنر منتهی شدند،نقاشی های او در باز نمایی از مناظر طبیعی و گاه صحنه های راز آمیز مرتبط با انسان ها و اسب ها،بیش از پیش بر غنای رنگی شان افزوده و از دقت و صراحتشان کاسته شد.او از سال 1909 به بعد،برخی از نقاشی هایش را بدیهه نگاری نامید.می توانیم همچنان اشارت هایی را به انسان ها،ساختمان ها،کوه ها و غیره در آنها پیدا کنیم،ولی این ها بیشتر نقش نشانه ها را دارند تا باز نمود ها.آنها نه خود اشیا،بلکه تصویر ساده شده ای را تداعی می کنند که خود او قبلا از اشیا کشیده شده است.آنها جلوه ای رویا گونه و تخیلی دارند.چنانچه از عناوین تابلو ها بر می آید،کاندینسکی آنها را حتی المقدور خود انگیخته و رها از سنجش گری و آگاهی آفریده است.
هنر انتزاعی موندریان[10]و مالویچ[11]از این جهت که بر فرم های ابتدایی تکیه می کندفاقد عناصر انسانی و آشکارا مدرن به نظر می آید.این گونه می شود بیان کرد که هر دو هنرمند دارای انگیزه های عرفانی اند و بیش از آنکه بخواهند جهان مادی را ستایش کنند،در پی مقابله با آن هستند.فلسفه کلاسیک این باور آنها را تحکیم می کند که واقعیت قابل مشاهده و ملموس نقابی بر واقعیت عمیق تر است که فقط از از طریق تخیل می توان به آن دست یافت.افزون بر آن،موندریان بر این باور است که هنر باید از عرضیات نمودهای طبیعی تعالی جوید تا بتواند به وسیله شکل های انتزاعی،که در پیوندی پویا با یکدیگر باشند،به خلق زیبایی نایل آید.این باور موندریان را می توانیم بسط آن آموزه های یونانی بدانیم که می گوید آرمان هنر باید کمالی فراتر از دسترس طبیعت باد.با این همه،ویژگی تفکر موندریان و مالویچ ناشی از در آمیزی چنین آرمان هایی با گونه ای عرفان شرقی است که در خلال واپسین دهه های قرن نوزدهم و سال های نخست قرن بیستم(و سپس بعد از جنگ های جهانی اول و دوم)به طور وسیعی در جهان غرب طنین افکن می شود.هنر کاندینسکی،که در ظاهر با هنر موندریان و هنر مالویچ تفاوت های زیادی دارد،به لحاظ تعلقات اصلی تا حد زیادی با آنها مشترک است.هر سه هنرمند عمیقا به ایده های اشراقی و عرفانی تعلق خاطر دارند.
هنر نقاشی دو شاخه اصلی بیشتر ندارد. هنر واقعگرا و هنر غیر واقعگرا یا همان انتزاعی. انتزاع یا تجرید یکی از فعالیتهای ذهن است. بدین معنی که ذهن ما از مفاهیم حقیقی که در خارج از ذهن ما و در عالم واقع وجود دارند، بعضی مفاهیم را انتزاع میکند. مفاهیمی که بدین ترتیب منتزع میشوند ما به ازای خارجی ندارند. مثلا مفهوم انسان یک مفهوم انتراعی است که ذهن از کنار هم نهادن مشترکات تک تک آدمهایی مانند علی و حسن و حسین که هر کدام در عالم واقع و خارج از ذهن ما وجود دارند، انتزاع کرده است. علی و حسن و حسین هر کدام مابه ازای خارجی دارند، ولی مفهوم انسان که از علی و حسن و حسین انتزاع شده، یک مفهوم کلی است که در عالم خارج وجود ندارد.
نقاشی انتزاعی یا آبستره یا تجریدی، به نقاشی ای گفته میشود که دارای فرمهای انتزاعی است. بدین معنی که در این نقاشیها قرار نیست که فرمها و رنگهای استفاده شده، شیئ ای که مابه ازای خارجی داشته باشد را در ذهن تداعی کند. فرم و رنگ اشاره به واقعیتی خارج از ذهن ندارد و خود به عنوان تنها واقعیت موجود مورد استفاده قرار میگیرد.
طبق این تعریف، هنر غیر واقعگرا از هنر واقعگرا مجزا میشود. تمام سبکهای نقاشی که در آن فرم و شکل تداعی کننده واقعیتی در خارج از ذهن باشند، در زیر مجموعه هنر واقعگرا قرار میگیرند. رئالیسم[1]، کوبیسم[2]، امپرسیونیسم[3]، اکسپرسیونیسم[4]و بسیاری از سبکهای نقاشی که در آنها، فرم ارتباط خود را با واقعیت حفظ میکند، ( ولو این ارتباط بسیار کمرنگ باشد ) جزو زیر شاخه های هنر واقعگرا محسوب میگردند.
آنجا که این ارتباط بطور کامل گسسته میشود، هنر غیر واقعگرا یا آبستره یا انتراعی، آغاز میگردد.
واسیلی کاندینسکی[5] نخستین نقاشی است که حدود سال۱۹۱۰نخستین نقاشی کاملاً انتزاعی را عرضه کرده است، و از آن پس، هنر انتزاعی مدرن در بسیاری از جنبشها و مکاتب هنری مختلف عرض اندام نموده است. نقاشی های اولیه کاندینسکی به سنبلیست[6]های های روسی و گروه های انشعاب وابسته بود.از همان اوان،شهر مسکو،شمایل های روسی و هنر قومی آن دیار،سخت بر کاندینسکی اثر گذاشتند. و او را با هنر مندان پیشتاز روسی مرتبط کردند.بعدها در منظره هایی که با عنوان بدیهه سازی کشید.از طبیعت بسیار فاصله گرفت.
در انتزاع مطلق او به این نتیجه رسید که اگر هماهنگی های ناب تصویری عاری از صور عینی یا استعاری باشند،همچون اصوات ناب موسیقی روح انگیز می شوند.هنرمند آزادانه از انگیزش های روحی خویش پیروی میکندو حتی مختار است که از صور طبیعی یکسره چشم بپوشد و خود را به نیروی بیانی شکل های رنگین بسپارد.تنها قانون او ضرورت درونی است.(دایره المعارف هنر-رویین پاکباز) [7]
نقاشی کاندینسکی و بن مایه های تفکر شرقی و عرفانی:
می توانیم به اجمال بگوییم که هنر کاندینسکی رویشی است از فوویسم[8] و هنر قومی،ولی اگر بخواهیم آن را بفهمیم بایسته است که موسیقی را،هم به عنوان تجربه و حال و هم به عنوان ،به آن دو آبشخور اضافه کنیم.کاندینسکی به اعلا درجه واگنر[9] را می ستود و معتقد بود که وی،موسیقی ،شعر و صحنه را در مجموعه سازمندی در هم آمیخته و به اپرا،که تا آن زمان هنری بیش از حد دنیوی بود،بعد معنوی بخشیده است.
نقاشی به نوشته کاندینسکی«می تواند همان انرژی هایی را در مشاهده گر ایجاد کند که موسیقی می تواند در شنونده ایجاد کند.کاندینسکی جویای پژواک است:درست همانند رابطه موسیقی با شنونده ،شکل ها و رنگ ها باید به روح مشاهده گر نفوذ کنند و تارهای وجودش را به ارتعاش در آورند و در اعماق ذهنش طنین افکنند.در خلال سال هایی که به انتشار جنگ مورد اشاره و کتاب در باره معنویت در هنر منتهی شدند،نقاشی های او در باز نمایی از مناظر طبیعی و گاه صحنه های راز آمیز مرتبط با انسان ها و اسب ها،بیش از پیش بر غنای رنگی شان افزوده و از دقت و صراحتشان کاسته شد.او از سال 1909 به بعد،برخی از نقاشی هایش را بدیهه نگاری نامید.می توانیم همچنان اشارت هایی را به انسان ها،ساختمان ها،کوه ها و غیره در آنها پیدا کنیم،ولی این ها بیشتر نقش نشانه ها را دارند تا باز نمود ها.آنها نه خود اشیا،بلکه تصویر ساده شده ای را تداعی می کنند که خود او قبلا از اشیا کشیده شده است.آنها جلوه ای رویا گونه و تخیلی دارند.چنانچه از عناوین تابلو ها بر می آید،کاندینسکی آنها را حتی المقدور خود انگیخته و رها از سنجش گری و آگاهی آفریده است.
هنر انتزاعی موندریان[10]و مالویچ[11]از این جهت که بر فرم های ابتدایی تکیه می کندفاقد عناصر انسانی و آشکارا مدرن به نظر می آید.این گونه می شود بیان کرد که هر دو هنرمند دارای انگیزه های عرفانی اند و بیش از آنکه بخواهند جهان مادی را ستایش کنند،در پی مقابله با آن هستند.فلسفه کلاسیک این باور آنها را تحکیم می کند که واقعیت قابل مشاهده و ملموس نقابی بر واقعیت عمیق تر است که فقط از از طریق تخیل می توان به آن دست یافت.افزون بر آن،موندریان بر این باور است که هنر باید از عرضیات نمودهای طبیعی تعالی جوید تا بتواند به وسیله شکل های انتزاعی،که در پیوندی پویا با یکدیگر باشند،به خلق زیبایی نایل آید.این باور موندریان را می توانیم بسط آن آموزه های یونانی بدانیم که می گوید آرمان هنر باید کمالی فراتر از دسترس طبیعت باد.با این همه،ویژگی تفکر موندریان و مالویچ ناشی از در آمیزی چنین آرمان هایی با گونه ای عرفان شرقی است که در خلال واپسین دهه های قرن نوزدهم و سال های نخست قرن بیستم(و سپس بعد از جنگ های جهانی اول و دوم)به طور وسیعی در جهان غرب طنین افکن می شود.هنر کاندینسکی،که در ظاهر با هنر موندریان و هنر مالویچ تفاوت های زیادی دارد،به لحاظ تعلقات اصلی تا حد زیادی با آنها مشترک است.هر سه هنرمند عمیقا به ایده های اشراقی و عرفانی تعلق خاطر دارند.(نوربرت لنتن،هنر مدرن،صفحه 97،99و100)[12]
تعدادی از برجسته ترین آثار واسیلی کاندینسکی را در زیر می بینیم
[1]واقعگرایی یا رئالیسم در هنرهای تصویری و ادبیات، نمایش چیزها به شکلی است که در زندگی روزانه هستند، بدون هرگونه آرایش یا تعبیر افزون. این واژه همچنین برای شرح کارهای هنری که برای آشکارکردن راستی، چیزهایی چون زشتی و پستی را تایید کردهاند نیز به کار میرود. [2]حجمگرایی یا کوبیسم (به فرانسوی:Cubisme) یکی از سبکهای هنری است. کوبیسم در فاصله سالهای۱۹۰۷تا۱۹۰۸به عنوان سبکی جدی در نقاشی و تا حد محدودتری در تندیسگری ظهور کرد، که از نقاط عطف هنر غرب به شمار میآید. [3]دریافتگری یا امپرسیونیسم (به فرانسوی:Impressionnisme) شیوه هنری گروه بزرگی از نگارگران آزاداندیش و نوآور فرانسه در نیمه دوم سده نوزدهم بود که بزودی جهانگیر شد. این شیوه مبتنی است بر نشان دادن دریافت و برداشت مستقیم هنرمند از دیدههای زودگذر با به کار بردن لخته رنگهای تجزیه شده و تابناک برای نمایش لرزشهای نور خورشید. در این روش اصول مکتبی طراحی دقیق و سایه روشن کاری و ژرفانمایی (پرسپکتیو) فنی و ترکیب بندی متعادل و معمارانه رعایت نمیشود. [4]هیجاننمایی یا اکسپرسیونیسم (به انگلیسی:Expressionism) نام یک مکتب هنری است. در آغاز قرن بیستم، نهضت بزرگی بر ضد رئالیسم و امپرسیونیسم پا گرفت که آرامآرام مکتب «اکسپرسیونیسم» از دل آن بیرون آمد. واژهٔ اکسپرسیونیسم برای اولین بار در تعریف برخی از نقاشیهای «اگوست اروه» به کار رفته است.[5]واسیلی واسیلیویچ کاندینسکی (به روسی:Васи́лий Васи́льевич Канди́нский) (۱۶دسامبر۱۸۶۶ – ۱۳دسامبر۱۹۴۴)یک نقاش و نظریهپرداز هنری روس بود. از آنجا که او نخستین نقاشیهای مدرن اِنتزاعی را خلق کردهاست، یکی از معروفترین و اثرگذارترین هنرمندان سده بیستم بهشمار میآید.
[6] سمبولیسم یا نمادگرایى پیش از آن که یک مکتب به حساب بیاید،آنها عقیده داشتند:اثر هنرى باید تا حد ممکن از بیان مستقیم مفاهیم فرار کند و به نمادها و نشانه ها پناه آورد.نمادها و نشانه ها، خواننده را در کشف راز و رمزهاى اثر به تحرک درمى آورد و او را از قالب یک شاگرد حرف گوش کن بیرون مى آورد.
[7]دائرةالمعارف هنر عنوان کتابی است که رویین پاکباز نوشته و در ایران توسط انتشارات فرهنگ معاصر چاپ شدهاست.مطالب اصلی این دائرةالمعارف مربوط به نقاشی، مجسمهسازی و هنر گرافیک است. اطلاعاتی در زمینههای خوشنویسی، سفالگری، موزائیک و معماری نیز در این کتاب ارائه شدهاست. دائرةالمعارف هنر شامل۲۸۵۵مدخل،۸۴۴تصویر سیاه و سفید و۱۶۰تصویر رنگی است.
[8]فوویسم (به فرانسوی:fauvisme) مکتب گروهی از نقاشان فرانسوی بود که در آثار خود دورگیریهای زمخت و رنگهای تند و نامتعارف و شکلهای سادهشده به کار میبردند و از سهبعدنمایی و سایهروشنکاری پرهیز میکردند.
[9]ویلهلم ریشارد واگنر (به آلمانی: Wilhelm Richard Wagner) (زادهٔ ۲۲ مه ۱۸۱۳ – درگذشتهٔ ۱۳ فوریه ۱۸۸۳) آهنگساز، رهبر ارکستر، نظریهپرداز موسیقی و مقالهنویس آلمانی بود. شهرت او بیشتر بخاطر اپراهای او است. در دنیای موسیقی کلاسیک از وی به عنوان ادامه دهنده راه لودویگ ون بتهوون یاد میکنند.نوآوریهای واگنر در زمینه موسیقی کلاسیک اروپائی تأثیر زیادی بر آهنگسازان بعد از او داشت. او در آثار خود گام کروماتیک و فواصل نامطبوع را بکار میبرد و از این نظر پیشگام موسیقی مدرن اروپا است. استفاده از نغمه معرفپس از او بسیار رایج شد و بر موسیقی فیلم در سده بیستم اثر گذاشت
هنر انتزاعی چیست؟ (+ تاریخچه آبستره)
هنر انتزاعی,abstract art,آبسترهبه لحاظ اخلاقیات انسانی هنر انتزاعی دارای غایات انسانی بوده و پویشی هدفمند دارد
هنر انتزاعی یکی از اقدامات متهورانه است که در نقاشی قرن بیستم به وقوع پیوست. هنرانتزاعی از سبک های هنری است. در واقع هنر انتزاعی از خط، شکل و رنگ استفاده می کند تا پرتره هایی از چیزهایی را که مستقیما از نمایه های تصویری رایج از چیزها در دنیای واقعی مستقل هستند، بسازد.
نام های متفاوت دیگری نیز به غیر از آبستره به این سبک هنری نسبت داده شده است که از جمله آن ها می توان به هنر غیر عینی، غیر بازنمایی، آبستره هندسی، غیر استعاری یا هنر بتنی اشاره کرد. و در انتهای این بخش لازم است بدانید که سبک انتزاعی، جنبش های فراوانی مانند فوویسم، کوبیسم، اکسپرسیونیسم آلمانی و اکسپرسیونیسم انتزاعی را در بر گرفته است. حال که با هنر انتزاعی آشنا شدید، لازم است معروف ترین هنرمندان سبک انتزاعی را بشناسید
هنر انتتزاعی چیست؟
سرپوش هنری – هنر انتزاعی یا abstract art به نقاشی، مجسمه سازی و .. گفته میشود که نشانگر شخص، شی یا منظره ای از دنیای حقیقی نباشد. قابل ذکر است هنرهایی که دنیا را اغراق آمیز یا تحریف شده نمایش می دهند، مانند سبک کوبیسم و امپریالیسم و …، جزء هنر انتزاعی به شمار نمی روند.
آثار بزرگان نقاشی با سبک هنر انتزاعی,هنر انتزاعی,هنر انتزاعی یعنی چههنر انتزاعی در غرب در اوایل ۱۹۰۰ میلادی پدیدار شد
هنر انتزاعی در مقابل هنر فیگوراتیو است که از انسانها و موجودهای واقعی الهام میگیرد. در واقع هنر آبستره به هر هنری گفته میشود که برداشتی از ذهن انسان از دنیای خارج را نشان دهد که در این دنیا وجود ندارد و تنها از ذهن انسان بیرون می آید.
آشنایی با سبک هنر انتزاعی نقاشی,یک نمونه هنر انتزاعی,هنر انتراعیدر میان هنرها، معماری و موسیقی به عنوان هنر انتزاعی مورد قبول واقع شده اند
هدف اصلی یک نقاشی رنگ روغن آبستره این است که از کیفیت فرمی برای برتری جستن از بازنمایی فرم هنری استفاده کند. در نگاه نخست کشیدن نقاشی های آبستره در نظر بسیاری سهل و ممتنع است در حالیکه انرژی و وقت زیادی برای آفرینش آنها صرف شده است.
هنر انتزاعی,اساتید برتر در هنر انتزاعی,هنر انتزاعی سینما هنر انتزاعی از قوانین مشخص پیروی نمی کند و حد و مرزی نمی شناسد
تاریخچه هنر انتزاعی
در آغاز قرن بیستم هنر انتزاعی بیشتر برای مکاتب هنری چون کوبیسم و فوتوریسم بکار می رفت چراکه در این چنین مکاتب طبیعت در صورت های ساده یا مبالغه شده- تنها تصوری از موضوع طبیعی اصلی- بیان می شد. در نقاشی های اینگونه سبک ها هدف عموماً ضبط و روایت واقعیت اشیاء بود نه لزوماً شکل ظاهری آنها. به گفتهٔ مورخان هنر مدرن، کاندینسکی نخستین نقاشی است که حدود سال ۱۹۱۰ اولین نقاشی کاملاً غیر- بازنما را ارائه داده است و از آن پس، هنر انتزاعی مدرن در خیلی از جنبش ها و مکاتب هنری گوناگون پرورانده شده است.
واسیلی کاندینسکی:
او نقاش و نظریه پرداز روس بود که نخستین نقاشی های انتزاعی مدرن را خلق کرد. این هنرمند یکی از تاثیرگذارترین و معروف ترین هنرمندان قرن بیستم به شمار می رود. کاندینسکی در سال 1866 در مسکو به دنیا آمد و در سال 1896 برای تحصیل در رشته هنر، موسکو را به قصد مونیخ ترک کرد. او در سال 1920، تصمیم گرفت که آثار هنری خود را از بند موضوع آزاد کند. پس از آن، نقاشی بدون عنوان (اولین آبرنگ انتزاعی) ساخته شد و هنر انتزاعی به عنوان یک ژانر متولد شد. در هنر انتزاعی کاندینسکی، رنگ ها از اهمیت ویژه ای رخوردار بودند و او نقاشی را پیش از آنکه ابزاری برای توصیف واقعیت بداند، آن را بیانگر احساسات می دانست
پیت موندریان یکی از بی آلایش ترین نقاشان سبک انتزاعی
یازده سال بعد، هنرمند انتزاعی دیگری، تابلوهایی از رنگ را با خطوط نازک سیاه خلق کرد. پیت موندریان، نقاش هلندی، هنرمندی بود که نقاشی های خود را با ساده ترین عناصر از جمله رنگ های خالص و خطوط مستقیم، خلق می کرد. او به دنبال انعکاس قوانین علمی و ریاضی در نقاشی هایش بود، زیرا او نیز مانند کاندینسکی، در خیل عرفان بود و دوست داشت، نقاشی هایش نمود ذهن را تجلی سازد.
خوان میرو
خوان میرو، نقاش، سفالگر و مجسمه ساز اسپانیایی است که بیشتر کارهایش را در سبک سورئالیسم انجام می داد. او با کنار گذاشتن قوانین و سبک های گذشته، به خلق آثار انتزاعی پرداخت. تابلوهای نقاشی و همچنین مجسمه های او در شهرها و موزه های مختلف جهان وجود دارد و طرفداران زیادی نیز دارند. او هرگز خود را یک نقاش انتزاعی نمی دید و تابلوهای خود را بر اساس احساسات ناخودآگاه انسانی ترسیم می نمود.
بن نیکلسون یک از مهمترین نقاشان سبک انتزاعی
بن نیکلسون، یکی از مهم ترین نقاشان انتزاعی انگلیس بود که اکتشافات نقاشی خود را در یک دوره بین دو جنگ جهانی، بروز داد. در دوره هایی که جهان هنوز در حال بازیابی از حواشی جنگ جهانی اول بود و هم زمان به سمت جنگ جهانی دوم نیز می رفت، سبک انتزاعی یک ارکان اصلی هنر به شمار می رفت زیرا تعداد بسیاری از نقاشان آن را به عنوان ابزاری برای اثبات بی گناهی بشر می پنداشتند
جکسون پولاک
او در شهر کودی در شمال غرب وایومینگ به دنیا آمد و در نیویورک بر اثر یک سانحه رانندگی کشته شد. این هنرمند آمریکایی نقش مهمی در جنبش نقاشی انتزاعی داشت و در طول زندگی خود شهرت زیادی به دست آورد. او از نظر استفاده از رنگ های پرانرژی در آثارش بسیار مشهور بود.
هلن فرانکن تالر نقاش آمریکایی سبک انتزاعی
در دهه 1950 ، اواسط قرن بیستم، فلسفه شرق تأثیر عمیقی بر نقاشی انتزاعی گذاشت. علاقه روزافزون نقاشان به تائویسم و ذنبودیسم منجر به ایجاد جنبشی انتزاعی جدیدی با عنوان؛ نقاشی در زمینه رنگ، شد. این نقاش اهل ایالت متحده آمریکا برنده جایزه های زیادی از جمله نشان ملی هنر، شده است