چگونه هنرمند شویم؟ + گفتگو با هنرمند

چگونه هنرمند شویم؟ + گفتگو با هنرمند

 “هنر” پیرامون ما را احاطه کرده است. این موضوع تنها در نقاشی و یا موسیقی خلاصه نمی‌شود، بلکه سایر رسانه‌های هنری را نیز شامل است. معماری یا درست کردن مدلی با گِل رُس هم از هنر سرچشمه می‌گیرد.چگونه هنرمند شویم؟
در واقع هنر با اشکال و فرم‌های گوناگون ما را محاصره کرده است. اگر کمی وقت بگذاریم و به دور و بر خود نگاهی بیاندازیم، شاهد انواع مختلف شیوه‌ها و شگردهای هنری خواهیم بود.
به درختی که در نزدیکیمان است به دقت نگاه کنیم. آنچنان صاف، مستقیم و استوار و یا دارای بدنه‌ای قهوه‌ای رنگ نیست. درخت دارای بافت و سایه روشن‌هایی از رنگهاست. از همه مهمتر، در آفرینش هنرها در طبیعت هیچ دو شیئی را همانند هم نمی‌بینیم. به راستی راز گوناگونی هنرهای طبیعی در چیست؟
چگونه می‌توان به عالم هنر وارد شد و به تقلید از جهان آفرینش دست به خلقت زد؟ چگونه ممکن است هنرمندی پا به عرصه حیات بگذارد و از هیچ، یک اثر هنری خلق کند؟
در این متن، که نمی‌توان محتوای آن را به گروه سنی خاصی محدود کرد، سعی می‌کنم نحوه‌ی ساده‌ی ورود به جهان زیبای هنر را محک زده و با توصیه‌هایی نه چندان پیچیده، بدون ترس و واهمه و با جسارتی تمام وارد عالم هنر شویم.

چگونه می توانیم یک هنرمند شویم؟

اگر می خواهید به عنوان یک هنرمند مشهور شوید باید با چشم باز به پیش بروید.حقایق خاصی در مورد زندگی وجود دارد هر چند که پذیرش آنها دشوار است اما اگر می خواهید هنرمند بهتری شوید باید آنها را بپذیرید. اگر صادق باشیم حرکت در دنیای هنر ممکن است دشوار باشد به ویژه برای هنرمندی که سعی در تثبیت خود دارد.

جهل ممکن است سعادت باشد اما آماده سازی خود برای واقعیات زندگی به شما نیروی درونی می دهد تا با آنها کنار بیایید. طرحی برای کمک به شما در حرکت بهتر در مسیر سنگلاخی پیش رو وجود دارد.

برخی از این حقایق ممکن است آنچه که از قبل می دانید را مجدد بازیابی کند. برخی از آنها ممکن است تمرینی برای رشد باشند زیرا شما خود را در فضایی ناراحت کننده قرار می دهید. ممکن است با برخی موافق نباشید اما امیدوارم آنها بازتاب های جدیدی را ایجاد کنند که شما را در مسیر شما به عنوان یک هنرمند پیش می برد.

چگونه هنرمند شویم؟قرار نیست یک شبه استاد شوید

وقتی شروع می کنید بین انتظارات شما و واقعیت مهارت های شما فاصله ایجاد می شود و همچنین هنگامی که شما ثابت هستید و به سادگی چیز جدیدی را امتحان می کنید.

شما تنها در یک روز یا فقط یک سال و احتمالاً در پنج سال دیگر بر هنر خود تسلط نخواهید داشت. بر تسلط بر پروژه موجود تمرکز کنید. سپس بر پروژه بعدی در دست تمرکز کنید. سپس این کار را روز به روز ادامه دهید تا در نهایت در هنر خود استاد شوید.

مهم این است که وقتی توانایی شما با دید شما مطابقت ندارد خود را ناامید نکنید. در پذیرش تفاوت بین انتظارات و واقعیت حکمت وجود دارد و یک حکمت برای درک اینکه شما شکست خواهید خورد وجود دارد اما این شکست ها نیز منجر به موفقیت می شوند.

چگونه هنرمند شویم؟ما آن را مستقیماً به شما می دهیم

شما یک روز به عنوان یک هنرمند دوام نخواهید آورد مگر اینکه بتوانید حتی در شرایط شکست نیز مثبت بمانید.

خیلی بهتر است خودتان را برای یک راه سخت پیش رو آماده کنید تا اینکه امیدوار باشید این جاده وجود ندارد یا به دلایلی فکر می کنید مجبور نخواهید بود در آن راه قدم بزنید.

شما می توانید بزرگترین قطعه ای را که تا به حال خلق کرده اید بسازید اما مجموعه داران هنوز آن را در گالری خود نشان نمی دهند. شما می توانید در جالبترین نمایشگاه هنری شرکت کنید و هنوز هیچ فروشی نداشته باشید. زندگی همیشه آنطور که ما می خواهیم به پیش نمی رود ، حتی زمانی که ما خستگی ناپذیر برای تحقق آن تلاش می کنیم.

اما یک لحظه بعد از پایان کار برای خودمان متاسف می شویم که می توانیم ادامه راه را انتخاب کنیم. جایی که به خاطر داریم به جای اینکه خودمان را کتک بزنیم با خودمان مهربان باشیم که هیچ چیز غیر ممکن نیست. تا اطمینان داشته باشیم که می توانیم هر چیزی که برایمان پیش می آید را مدیریت کنیم. برای یافتن فرصت در شکست.

کار آسان تر نمی شود اما شما انعطاف پذیرتر می شوید

بسیاری از هنرمندان این اشتباه را دارند که فکر می کنند با تلاش و زمان کافی همه چیز سر جای خود قرار می گیرد. این که با موفقیت خاصی ناگهان همه مشکلات آنها از بین می رود. آنچه هنوز متوجه نشده اند؟ موفقیت مشکلات جدید و متفاوتی ایجاد می کند. به علاوه همیشه کارهای بیشتری باید انجام دهید تا بتوانید از موفقیت جدید خود مطلع شوید.

حتی اگر همه جنبه های حرفه هنری خود را مشخص کرده باشید زندگی راهی برای آزمایش شما پیدا می کند. مشکلاتی که در آینده نمی بینید مسائلی که بدون توجه به سختی کار نمی توانید حل کنید بیماری ، بلایای طبیعی ، طلاق ، مرگ در خانواده و غیره.

زندگی اینطور پیچیده است هنگامی که انتظارش را ندارید به سراغ شما می آید.

ما آنقدر درگیر “باید” شدن چیزها می شویم که فراموش می کنیم واقعاً چگونه هستند. اما این بهانه است دروغی که ما به خود می گوییم زیرا در اعماق وجودمان ما می دانیم که جهان واقعاً چیست. این بزرگ و ترسناک است و غالباً ناعادلانه است. اگر پنهان شویم مشکلات از بین نمی روند. جهان کامل نیست و هرگز نخواهد بود و اگر منتظر تغییر آن باشید برای همیشه منتظر خواهید ماند.

پذیرش این حقایق به شما کمک می کند تا چالش ها را به طور مستقیم بپذیرید و با آنها روبرو شوید. به عنوان یک هنرمند شرایط سختی پیش خواهد آمد اما شما به دلیل قدرتمند بودن با آنها کنار می آیید.

به یاد داشته باشید که هرچند کوچک ، تسلیم نشدن باید رضایت داشته باشد. با نگاهی به گذشته و فهمیدن اینکه چگونه سختی ها را با قدرت و لطف پشت سر گذاشته اید. این را بدانید که وقتی زمانش فرا رسید می توانید دوباره این کار را انجام دهید.

هیچ وقت زمان مناسبی برای شروع وجود ندارد

اگر شما مانند هر هنرمند دیگری در جهان هستید احتمالاً زمانی با خود چیزی گفته اید که می گوید: من امروز نمی توانم به استودیو بروم زیرا مشغله زیادی دارم/ دلم بسیار شکسته است/ خیلی خسته هستم” خانواده خیلی به من نیاز دارند.

به آن می رسیم. با انتظار برای شروع تا زمانی که همه چیز درست باشد احساس می کنید شانس بیشتری برای موفقیت دارید.

گرفتن؟ همیشه دلایلی وجود دارد که نمی توانید از امروز شروع کنید.

به یاد دارید زندگی چقدر مشتاق است که مشکلات را به سمت شما بیاندازد؟ چگونه واقعاً تردید هرگز متوقف نمی شود؟ چگونه جهان هرگز مکان کاملی نخواهد بود؟

حقیقت امر این است که شما از شروع کار می ترسید زیرا از احتمال شکست می ترسید. هنرمندان موفق همگی با همین مشکل روبرو هستند.

چگونه هنرمند شویم؟تفاوت این است که آنها به هر حال شروع می کنند

آنها همه چیز را در مورد “کافی نیست” تنظیم نمی کنند. هیچ وقت نه زمان کافی ، نه پول کافی ، نه اعتماد به نفس کافی ، نه آنچه در آن لحظه وجود دارد برای ایجاد یا انجام آنچه برای یک هنرمند موفق لازم است انجام دهید وجود دارد.

اگر آنها نمی دانند از کجا شروع کنند ، حفر می کنند و برنامه ای می سازند. آنها کوچکترین کارها را انجام می دهند زیرا می دانند که این تنها راه برای به حرکت درآوردن چیزها است و اگر چیزی کار نمی کند آنها با مهربانی به خود اجازه تغییر مسیر را می دهند به هر حال اگر یاد نگیرید ، شکست می خورید ، درست است؟

اگر می خواهید هنرمند موفقی باشید باید ظاهر شوید

کمال دشمن پیشرفت است. تمرین بپذیرید که در حال حاضر با کار خود کجا هستید. وقتی شروع می کنید (یا واقعاً در هر مرحله) پذیرفتن فاصله بین جایی که هستید و جایی که می خواهید باشید دشوار است. شما یک چشم انداز برای کار خود دارید اما مهارت های شما هنوز شما را به آنجا نمی رساند … استعداد و جاه طلبی بدون تلاش و تمرین مداوم معنایی ندارد.

دلیلی وجود دارد که آنها می گویند اولین قدم سخت ترین است. آنقدر وقت خود را صرف مشكل نكنید كه فراموش كنید به دنبال راه حل باشید.

رضایت واقعی از کار شما از طریق اعتبارسنجی خارجی قابل دستیابی نیست

پول ، شهرت ، نظرات درخشان ، فالوورهای اینستاگرام ، فروش ، یک نمایشگاه بزرگ گالری آیا تا به حال متوجه شده اید که چیزهایی که ما در زندگی دنبال می کنیم چگونه به راحتی می آیند و می روند؟

البته این موارد می تواند زندگی روزانه ما را بسیار ساده تر کند و در آن زمان شادی را برای ما فراهم می کند. (هیچ مشکلی ندارد که بخواهید و برای آن سخت تلاش کنید!)

اما خنده دار است به محض اینکه دیگر این چیزها را در زندگی خود نداریم شادی جایگزین نگرانی می شود که چگونه در اسرع وقت دوباره به این چیزها دست پیدا کنیم. موارد بیرونی مانند اعتبار سنجی موارد وابسته به دیگران برای همیشه دوام نمی آورند. به همین دلیل است که شادی ، رضایت واقعی ، باید از درون ناشی شود و از رضایت شخصی شما از کار خود.

در دنیایی که دائما شما را به چالش می کشد خوشبختی از درون به وجود می آید این اطمینان است که همه چیز بدون توجه به آنچه اتفاق می افتد خوب خواهد بود. به عنوان یک هنرمند نیاز به ایجاد انعطاف پذیری ریشه دار و رضایت فروتنانه از خود و کار خود دارید.

وقتی به دید خود و کارهایی که انجام می دهید اعتماد می کنید یک جادو اتفاق می افتد. این باعث ایجاد احساسی می شود که به شما یادآوری می کند که این فقط یک روز بد است نه یک شغل بد و شما می توانید هر آنچه برای شما پیش می آید را اداره کنید.

هیچ راهی “درست” برای هنرمند بودن وجود ندارد

شما باید رسماً از تصویر کلیشه ای زندگی یک هنرمند جدا شوید.

صدها یا هزاران رمان ، نمایش و فیلم وجود دارد که زندگی هنرمند را عاشقانه می کند. با توازن مناسب مبارزه و شهرت ، زندگی هنرمندان اغلب ایده آل می شود و می توان وسوسه انگیز بود که بخواهیم کل مجموعه را تجسم کنیم.

اما چند نفر تصمیم گرفتند در واقع کار مورد نظر را انجام دهند؟ اگر تمام توجه ، جوایز و احترام از بین برود چند نفر هنوز آنجا خواهند بود و روز به روز کار می کنند فقط به این دلیل که آنها نیاز به انجام این کار داشتند؟

اگر می خواهید اثری معنادار خلق کنید به این محرک نیاز خواهید داشت. از آنجا که روزها طولانی هستند و موانع فراوان است و برای موفقیت طولانی مدت باید انگیزه خود فرآیند را داشته باشید و نه همه مزایای جانبی.

در حالی که در حال انجام آن هستید از کلیشه هنرمند پراکنده و نابغه نیز جدا شوید. شما برای سازماندهی چشم انداز خود باید سازماندهی شده باشید.

کار واقعی و معنادار ، همانطور که مردم به آن اهمیت می دهند ناشی از نیت اندیشی است.

بازی سرزنش فقط شما را تا اینجا پیش می برد

بسیار وسوسه انگیز است که مسئولیت مشکلاتی را که با آن روبرو هستیم تغییر دهیم. اگر جامعه ارزش بیشتری برای هنر قائل باشد. اگر فقط آن مشتری قیمت های اصلی هنر را درک می کرد. اگر فقط آن هیئت منصفه برای بار دوم به هنر من نگاه می کرد. کاش آن گالری تبلیغات بیشتری برای من می کرد. اگر فقط هنرستان هزینه چندانی نداشت. اگر فقط زمان بیشتری داشتم ، پول بیشتری برای تأمین ، استودیوی خودم و غیره داشتم.

ما برای هر شرایطی که به ما اجازه دهد موقعیت فعلی خود را توجیه کنیم درک می کنیم. وقتی حقیقت این است همیشه می توانید راهی برای ساختن پیدا کنید. شاید این دقیقاً آن چیزی نباشد که می خواهید اکنون بسازید اما چیزی است.

آیا شما حق دارید از این سختی ها ناراحت شوید؟ شاید. زندگی واقعاً سخت و غالباً ناعادلانه است. اما آیا باید بنشینید و دستان خود را به دلیل آن جمع کنید؟ خیلی راحت تر از این است که به خودتان اعتراف کنید که می توانید بیشتر کار کنید یا از فرصت های بیشتری استفاده کنید. بلعیدن این یک قرص دشوار است زیرا اغلب شما تنها کسی هستید که در راه موفقیت شما ایستاده است.

توجیه شرایط شما را تغییر نمی دهد و هیچ کس دیگری نیز تغییر نمی کند. هنرمندان موفق اجازه نمی دهند شرایط فعلی آنها تعیین کند که در کجا زندگی می کنند. پذیرش این حقیقت سخت است اما با انجام آن زندگی تغییر می کند.

شما به عنوان یک هنرمند رئیس هستید. تنها کاری که انجام می شود این است که آنها را انجام دهید و اگر می خواهید به عنوان یک هنرمند پیش بروید باید فرصت کنید. گاهی اوقات این تنها راه برای یافتن موفقیت یا شادی مورد نظر شما است. در برخی موارد شما باید بیاموزید که چگونه نه تنها ریسک را به عنوان بخشی از زندگی بپذیرید بلکه آن را بپذیرید.

عامل خطر انجام ندادن کارها آیا از موقعیت شغلی خود راضی هستید یا این شما را تا سرحد مرگ می ترساند؟

سرمایه گذاری روی خود، خودخواهی نیست

در حقیقت سرمایه گذاری روی خودتان شادی ، علاقه ، تحصیلات ، مهارت ها ، تجارت – ارزشمندترین کاری است که می توانید انجام دهید.

بسیار آسان است که در تلاش برای خوشحال کردن دیگران در محل کار یا خانه باشید. و این هیچ اشکالی ندارد تا زمانی که باور نکنید که خوشبختی آنها مهمتر از شما است.

همه سزاوار شاد بودن هستند و هیچ وقت برای شروع تعقیب رویاهای خود دیر نیست. این چیزی است که شما به دوستان یا اعضای خانواده خود می پرسید اینطور نیست؟ وقت آن است که به توصیه های خود گوش دهید.

چگونه هنرمند شویم؟به سادگی با سرمایه گذاری در زمان برای خود شروع کنید

زمان ایجاد بیشتر و تمرین مراقبت از خود فرا رسیده است. برای شرکت در کلاس ، کتاب بخوانید ، درخواست کمک هزینه کنید یا در کارگاهی شرکت کنید که به طور مخفیانه مشتاق آزمایش آن شده اید. سپس بالاخره زمان آن رسیده است که کسب و کار هنری خود را سازماندهی کرده و سودآور باشید بنابراین در واقع می توانید با انجام کاری که دوست دارید امرار معاش کنید.


گفتکو با کامبیز درم با موضوع چگونه هنرمند واقعی شویم؟

کامبیز درم بخش بیش از شش دهه است که در عرصه هنرهای تجمسی فعالیت دارد. متولد ۸ خرداد ۱۳۲۱ است. کارهای وی در مجلات و مطبوعات بسیار به چاپ رسیده. در ۷۷ سالگی یکی از پرکارترین هنرمندان  ست و  نمایشگاه های متعددی برپا می کند. دارای سبک کار ویژه ای ست که کارهایش حتی بدون امضا شناخته میشوند.

فکرها و ایده هایش را می توان در کتاب هایی چون بدون شرح، دفتر خاطرات فرشته ها، کتاب کامبیز، المپیک خنده، سمفونی خطوط، هنرهای تبسمی و کتاب های و مجلات و نشریات مختلف مشاهده کرد.

درم بخش  برنده جایزه های مختلفی در بزرگترین و معتبرترین مسابقات بین المللی کاریکاتور ژاپن، آلمان، ایتالیا، سوئیس، بلژیک، ترکیه، برزیل، یوگسلاوی و کسب نشانه شوالیه هنرهای تجسمی از فرانسه شده است و آثارش در موزه های معتبر جهان ازجمله در موزه هنرهای معاصر تهران، فرهنگستان هنر خانه صبا، کتابخانه ملی، مان هنر نو، موزه سندیکای گرافیست های ایران، موزه آوینیون پاریس، موزه کاریکاتور بازل سوئیس، موزه کاریکاتور گابرو و در بلغارستان، موزه هیروشیما در ژاپن، موزه ضدجنگ یوگسلاوی، موزه کاریکاتور استامبول در ترکیه، موزه کاریکاتور ورشو در لهستان و مجموعه شهرداری شهر فرانکفورت آلمان نگهداری می شود.

کامبیز درم بخش  ضمن بیان این نکته که  تمام زندگیم وقف کاریکاتور کرده ام  یعنی در تمام طول عمرم شغل دیگری نداشته ام ، درخصوص زندگی حرفه ای و کارهایش، می گوید :

از اول کاریکاتوریست بودم هنوز هم کاریکاتوریست هستم. ولی به مرور زمان آن کاریکاتوری که در ذهن مردم هست و می شناختند بتدریج از آن مرحله بالاتر رفته یعنی الان کارهایی که میکنم یک نوع آرت (هنر) است. که بعضی به آن آرت ورک (Art work) و برخی دیگر هنر مفهومی می گویند به هرحال با آن کاریکاتورها که در مطبوعات چاپ می شود فاصله بسیار دارد چون من تمام آنها را پشت سر گذاشتم یعنی در بهترین روزنامه ها کار کردم سالها فعالیت مطبوعاتی و ژورنالیستی داشتم با خیلی از بزرگان که برخی دیگر بین ما نیستند و بقیه که هستند ولی دیگر کار نمی کنند همکاران من بودند. از بچگی در مطبوعات بزرگ شدم و دوستان و همکارانم در زمینه های مختلف از جمله نویسندگان، نقاشان، گرافیستها و همه از آدمهای درجه یک هنر بودند و به هر حال نسل آنها دیگر تکرار نمی شود.

 

من به قدری پر کار هستم و فعالیت میکنم در این رشته که اسمم از خودم پیرتر است و عده ای وقتی مرا  می بینند با تعجب می گویند ما فکر می کردیم یک جوان اینها را می کشد. یعنی کارهایم هم جوان است.

خیلی از همکاران من سالهاست دیگر کار نمی کنند به قول معروف در یک نقطه مانده اند و کار برای همیشه کنار گذاشتند در حالیکه می توانستد ادامه بدهند ولی من همچنان ادامه دادم و همیشه به روز هستم. یکی از مواردی که من را خیلی خوشحال می کند اینکه طی ده سال اخیر متوجه شدم اکثر بینندگان من جوانان هستند از سنین ۱۵ شروع می شود تا حدود ۳۵ این یعنی اکثر طرفدارانم در نمایشگاه هام قشر جوان امروزی هستند.

اینکه آدم بتواند با این سنی که من دارم اینقدر خوب با جوانان رابطه برقرار کند و جوانان دوستش داشته باشند خود یک موفقیت بزرگ است و آنها واقعا به من انرژی می دهند که می بینم کاری که انجام دادم در تمام این سالها جواب داده است و خوشحالم که راه درست بوده.

  • دلیل اینکه جوان ترها به کارهای شما علاقمند هستند در اصل مربوط می شد به آشنایی شما با مسائل روز جوانان چون هر جوانی وقتی جذب می شود که بداند کسی دنبال دغدغه ها و آن مفهومی ست که دنیای امروز جوانان درگیر آن است و شاید این مهم نباشد که کامبیز درم بخش چند سال دارد مهم آن مفهوم و هدفی ست که به تصویر کشیده می شود؟

کار من یک حسن دارد که  هم جوانان و هم پیرمردها و مسن ها خوششان می آید. یک نکته دیگه اینکه کار من را هم عوام و هم خواص یا قشر روشن فکر و فهمیده و درجه یک خوششان می آید و دنبال کارهام هستند. این یک موفقیت بزرگی است چون بدست آوردن دل یا سلیقه ی عامه مردم خیلی سخت تر است ازینکه با یک قشر خاص و محبوب، چون این آدمها یک قشر خیلی زیادی نیستند. بنابراین چون سالها در مطبوعات ایران و نشریات نوستالژیک کار کردم و در اصل مردم کاریکاتور با آنها می شناسند مثل روزنامه توفیق، سالها کار من در روزنامه های بزرگ باعث شد اینقدر این اسم و کار ها را دیدند که در ذهنشان باقی ماندم.

  • آیا پیام که در آثارتان ست ، در اثر استمرار در کارها همه مشتاق آن هستند  یا به روز بودن کارها ست؟ آن مفهوم پررنگی که در آثار شماست ، چطور به آن رسیدید و  تاثیر گذار شد ؟

من چون همه رشته های مربوط به این کار را انجام دادم الان به یک مرحله رسیدم که میخواهم کارهایم به مردم یک حس خوب و آرامش بخش بدهد و این را در چد سال اخیر دنبال کردم. خیلی ها می گویند مثلا در فرانسه به من می گفتند کارهای تو پر از شعر ست حتی در مجله ووگ در پاریس نوشته بودند که آدم وقتی مقابل کار آقای کامبیز درمبخش می ایستد نمی داند جلوی یک شعر ایستاده یا یک کاریکاتور ست.

  • اهل شعر هستید ؟ یا شعر میخوانید ؟

شعر مطالعه میکنم ولی اینقدر غرق کار خودم هستم که شعر نمیگویم. ولی خیلی ها میگویند کارهای تو شبیه هایکوهای ژاپنی ست در واقع خیلی کوتاه، خیلی موجز و خیلی کریستالیزه شده ست یعنی من در تمام این سالها سعی کردم  کارهایم  روز به روز خلاصه تر و روان تر و شاعرانه تر شوند.

روز به روز یک حس خوبی به ما و مردم بدهد چون همه مردم در جهان مشکلات بزرگی دارند از جمله جنگ، تروریستم، درگیریهای مختلف، محیط زیست و خیلی مسائل بد اقتصادی دارند. به هرحال فکرهای من درخصوص موضوعاتی که همه مردم جهان با آنها رو به رو هستند، نه یک منطقه و کشور خاص و همین باعث شده کار من جهانی شود. نکته جذابی که در کارم هست اینکه بدون کلام می باشد و این بدون کلام بودن در واقع یک زبان تصویری بین المللیست. که هر کسی از هر ملیتی پیامهای من را خیلی کوتاه دریافت می کند.

البته کسان دیگری در دنیا هستند که این کار را میکنند ولی تعدادشان خیلی کم است. آدمهایی که در واقع بتوانند به این طریق پیامشان را برسانند خیلی ساده، مختصر با کمترین متریال مثلا خیلی نقاشان مجبورند بوم، رنگ و قلمو بخرند ولی من با یک ورق کاغذ و یک خودنویس یا قلم و مداد حرفهایم را خیلی راحت میزنم. به این مرحله رسیدن سالها زحمت و کوشش و فعالیت، رنج و دوران سختی گذرانده ام تا به اینجا رسیدم.

  • نکته جالب کارهای شما این است که اصول اولیه نقاشی بسیار را رعایت می کنید هرچند یک نقاش ممکن نتواند کاریکاتور بکشد ولی شما هم نقاش و هم کاریکاتوریست خوبی هستید علت چیست؟

باید بگم قبل از کشیدن کاریکاتور، من یک نقاش بودم از ۱۲-۱۳ سالگی نقاشی میکشیدم و آن را به مغازه ها میفروختم. مینیاتور، نقاشی از تخت جمشید و بناهای تاریخی ایران می کشیدم به مغازه های فردوسی، منوچهری وخیابان نادری میدادم آن زمان توریست زیاد بود و می خریدند. در واقع کسی که میخواهد کاریکاتور بکشد اول باید طراح و نقاش قوی باشد، رنگ را بشناسد. من از بچگی به تشویق پدرم از وقتی فهمید نقاش خوبی هستم و وسایل برایم خرید، خیلی از فامیل نقاشیهایم را میخواستد تا جاییکه توانستم آنها را بفروشم و در آن سن و سال کار بکنم .

خیلی من تشویق شدم چون وقتی جوان هستی چیزهای زیادی دلت میخواد بخری و پدر و مادرت آن پول بهت نمی دهند یا ندارند . بنابراین من کسی شدم که در ۱۶-۱۷ سالگی خودکفا بودم با اینکه پدرم افسر ارتش و سرهنگ بود بعضی اوقات حقوق من از پدرم بیشتر می شد .

  • معلومه خیلی تلاش  کردید؟

 یکی از دلایل موفقیتم پرکاری من است قبل از ۱۸ سالگی حتی قبل از رفتن به هنرستان هنرهای زیبا کارهایم در خیلی از مطبوعات چاپ می شد و آقای الخاص که معلم من بود می گفت حقوق تو از من که معلمت هستم بیشتر است هم کار میکردم و هم درس میخواندم حتی به خانواده از نظر مالی کمک میکردم و در ۱۸ سالگی با اتوبوس همراه یکی از دوستانم باهم آلمان رفتیم، میخواستم کارهایم در مطبوعات جهان به چاپ برسد و اولین کارهایم در همان سن ۱۸سالگی در مطبوعات بزرگ آلمان چاپ شد.

  • جایی خواندم شما روزی که به آلمان رفتید ۱۵۰ کار کشیدید و یعنی شبانه روز وقت گذاشتید تا دست پر به آن کشور بروید ؟

جالب بدانید وقتی به آلمان رفتم زبان آلمانی بلد نبود و فکر کردم یک سری کاریکاتور بدون شرح بکشم .کار از آنجا شروع شد و گفتم اگر فارسی بنویسم اینها متوجه نمیشوند و مسائل روز داخل ایران اصلا آنجا نبود مثل قیمت گوجه فرنگی یا اجاره خانه و غیره بنابراین دنبال سوژه های بین المللی بودم به همین دلیل کارهایم از همان اول چاپ شد. با پولی که گرفتم ،توانستم ۲ سال آنجا زندگی کنم . کتابها، نمایشگاه ها و کاریکاتورها را بررسی میکردم آنجا کتاب خیلی دسترس بود آن زمان در ایران حتی یک دانه کتاب در این زمینه نبود.  این دسترسی به فرهنگ و هنر دنیا از آلمان شروع شد در واقع من را ساخت که بیشتر بدانم .چون اینجا آنها را نداشتم .آنجا دروازه ای رو به دنیای دیگه بود

  • آیا آزادی بیان باعث شد فکر کنید آلمان دروازه ای رو به دنیا ست یا گستردگی اطلاعات موجود در آنجا چنین رقم خورد؟

همه چی بهم متصل است  در واقع فقط نمیشه گفت آزادی بیان ، چون آن موقع من دنبال آزادی بیان نبودم، دنبال طنز و کاریکاتور بودم که بتوانم کار کنم و مردم را بخندانم ولی به تدریج یادگرفتم آدم با کاریکاتور میتواند در واقع خیلی موثرتر باشد و مشکلات جهانی را مطرح کند مثل آلودگی محیط زیست یا صلح که یک رویا برای همه مردم دنیا ست.

بعد ۲ سال چون سربازی نرفته بودم پاسپورتم تمدید نکردند و مجبور به بازگشت شدم . همین باعث شد یک جریان نو به ایران بیاورم . کاریکاتوری که در دنیا مرسوم بود در واقع در ایران فقط دو نفر اینگونه کار میکردند و همیشه بر همان روال همیشگی بودند. کاریکاتور کلاسیکی که خودش از کشورهای دیگر آمده بود مثل ترکیه، مصر و تازه شروع شده بود . یک سری کاریکاتورها ی فرانسوی که از مجلات آنجا آمده بود و مردم یواش یواش آشنا می شدند و در دهه ۳۰ و ۴۰ یک نوآوری در ایران به وجود آمد که از خارج آمده بود چون اینجا چیزی نبود . نقاشی مدرن، شعرنو، ادبیات نو و کاریکاتور و در واقع از آنجا شروع شد . دو نفر یکی آقای محصص و یکی من (کامبیزدرمبخش) که ایشان به علت اینکه خواهرش ایراندوخت محصص در پاریس بودند یک سری کتاب و مجله در اختیارشان می گذاشتند باعث شدند که با آن طرز فکر و روال کارهایی را شروع کند البته ایشان فقط این کار انجام میدادند چون احتیاج مالی نداشتد. ولی من در هر دو جبهه در واقع هم بعنوان کاریکاتوریست و هم ژورنالیسم کار میکردم . کار من عامه پسند .

  • عمر برخی کاریکاتورها یک روز ست مثل گرانی برخی اقلام اما بعضی کارها مفهومی عمیق دارند که همیشه تازه و نو باقی می مانند دلیل این امر چیست؟

کارهام گاهی یک مفهوم سیاسی دارند که رسیدن به این مرحله در واقع یک آگاهی و پرکاری و کوشش می خواهد و به این آسانی نیست . این را خودم نمی گویم اما خارجی ها تایید کردند حتی استادهای بزرگ این رشته که دوستهای من هم هستند همگی گفتند و بارها تکرار کردند در بسیاری از مطبوعات هم چاپ شده است بنابراین من بجایی رسیدم که خیلی خوب است ولی خودم راضی نیستم هنوز سعی میکنم بازهم کار کنم و تلاش کنم . چون هر چیزی یک ابتدا و یک انتها دارد ولی هنر تنها چیزی که ابتدا دارد ولی انتها ندارد یعنی آدم سالها میتواند اگر نمیرد کار کند مثلا فرض کنید آدمی مثل پیکاسو این هزاران طرح و ایده داشته که اصلا عمرش کفاف اجرا بهش نداده است . بنابراین همیشه میگم این عمرهای معمولی برای هنرمندان کمه و حیف بمیرند چون همه مثل پیکاسو نیستند گاهی بازماندگان آثار آنها را دور میریزند و کلا قدرنشناس هستند.بعد همه میگویند چون جایی نیست نگهداری شود واقعا حیف ست.

  • (البته من معتقدم هنرمند هرگز نمی میرد.) دغدغه و نگرانی شما اینکه ایده های زیادی دارید و شاید فرصت نشود همه را اجرا کنید آیا علت این خلاقیت این ست که با اخبار روز پیش میروید یا مطالعه زیاد میکنید. یک مطلبی در کارهای شماست که خیلی جذابه و سادگی خطوط بسیار زیبا و تاثیر گذارست. دنیای الان دنیای سرعت و تکنولوژی ست و باعث شده همه کم حوصله ایم چون همه چی خیلی سریع ست خصوصا نسل جدید و این سادگی کارهای شما چطور با سرعت جهان و بی حوصلگی جهان پیش میرود؟

انسان امروز دیگه  پا ورقی نمی خواند چون وقتش کمه و سرش شلوغه ست . نقاشان قدیم کار دیگری نداشتد و سالها روی یک اثر کار می کردند نه تلویزیونی بود، نه چیزی بنابراین مثلا مینیاتوریستها تمام عمر خود را کار میکردند چون دغدغه پول و کرایه خانه نداشتد آنها اکثرا تحت حمایت دربار یا آدمهای پولدار بودند. لباس فاخر داشتند و در قصرها زدگی می کردند بهترین رنگها و وسایل در اختیارشان بود بعد اینجوری نبود که باید سریع بدست روزنامه یا ناشر برسانند و راحت می نشستند و ریزه کاری انجام می دادند.

 

اما دنیا عوض شده همه چی با سرعت در پیش است انسان امروز حوصله ندارد یک کتاب کامل بخواند الان کتابها اکثرا داستانهای کوتاه هستند چون مردم حواسشان زود پرت میشود دنبال مشکلات می رود و من به این موضوع توجه کردم تا یک چیزی ارائه بدهم که سریع و تند بنداز بالا باشد یعنی در مغز و فکر وارد بشود . از این موضوع خیلی خوشحالم واقعا برایش زحمت کشیدم، کار کردم و به این نقطه رسیدن برایم خیلی سخت بود هرچند حق من واقعا ادا نشده است. من هنوز مستاجرم بعد از این همه سال کار بایستی یک کارگاه داشته باشم حداقل یک آتلیه برای خودم باشد چون برای اجاره آتلیه باید ده ها میلیون تومان پول پیش بدهیم با ماهی حداقل ۴-۵ میلیون تومان اجاره که امکان پذیر نیست. بعد همه میگویند چرا شاگرد نمیگیری البته هر کسی پیش من بیاید راهنماییش میکنم و تمام آنچه بلدم بدون هیچ درخواست مالی در اختیارش میگذارم. یک عده جوان دلشان میخواهد یاد بگیرند و همیشه از من می پرسند شما درس نمی دهید چون جایی را نمیتوانم بگیرم و خانه من اینقدر پر از تابلوست که اصلا جا نیست. اتاق کارم ۲ در۳ متر است و میز کارم حداقل یک کار A3 یا حداکثر A2 روی آن میشود انجام داد.

تابلوهای بزرگم خانه یا گالری دوستانم می گذارم چون اصلا جا ندارم و این واقعا حیف آدمی  با این همه سابقه و معروفیت در دنیا که خیلی از کارهام در موزه های دنیا ست حتی جایی برای کار کردن و انبار کردن کارهایم ندارم.

مسئله مهم اینکه یک آدم صاحب نام و هنرمند باید تمام کارهایش یک جا جمع شود کارهایم برخی در کانادا، کشورهای عربی، آلمان و یا کلکسیونرها خریدند و انبار کردند که ممکن آسیب ببینند و خراب شوند.

معمولا وقتی یک هنرمند معروف می شود . کارهایش را جمع و جور میکنند و آتلیه ای برای کارش در نظر می گیرند . هرچند دیگه از من گذشته ولی برای آیندگان یا کسانیکه در حال حاضر فعالیت دارند و هنرمندان معروف و خوبی هستند باید کارهایشان جمع آوری شود و در جائی متمرکز گردد تا از بین نرود.

من در تمام انجمن ها مثل هنرهای تجسمی، گرافیک و نقاشان بعنوان عضو افتخاری هستم ولی واقعیت اینکه من هنوز بیمه نیستم. فقط دولت ماهی ۱۸۰ هزار تومان که امسال ۲۰ تومان اضافه کرده و ۲۰۰ هزار تومان کلا به حساب من  بعنوان هنرمد پیشکسوت و درجه یک واریز می کند.

  • البته میدانیم مثلا شهرداری از هنرمندان خاص بسیار حمایت می کند و کارهایشان را با قیمتهای بالا خریداری می کنند چرا این برای همه هنرمندان نیست ؟ اگر حمایتی صورت میگیرد برای همه هنرمندان باشد ؟

این برمی گردد به اینکه در این مملکت هیچ چیز سر جای خودش نیست. هیچی درست نیست شما نمی توانی بگی فلان کار درسته یا نه در تمام مسائل اینگونه است. اما تعداد هنرمندان ما در مقابل جمعیت ایران زیاد نیستند و در تمام زمینه های هنری حساب کنید فوقش هزار نفر هنرمند میشوند بنابراین دولت حداقل به این هزار نفر برسد .درخصوص هنرهای تجسمی فقط حدود ده نفرهستند که تمام پولها به آنها می رسد و وقتی می گویند وضع هنرهای تجسمی خوب است منظورشان همان ده نفر می باشد.

  • درخصوص حراجی های هنری متوجه شدیم فقط یک عده خاصی همیشه کارهایشان حضور دارد و از طریق همان انجمن با حراجیها هماهنگی های خاصی دارد تا فقط آثار آنها حضور داشته باشد یعنی ایران با این همه هنرمند فقط آثار یک عده معدود باید در حراجیهای هنری باشد و در برخی مواقع هم کارهای تقلبی و کپی در این حراجها دیده میشود؟

قضیه اینکه آدمهای خیلی معروف سالهاست کارهایشان را تکرار میکنند در واقع چیز تازه ای ندارند. هنرمند واقعی کسی ست که هر روز بتواند خلاقیت جدید داشته باشد وگرنه هنرمند نیست و آنها در واقع امضا خود را میفروشند. کسانیکه کارهای آنها را میخرند در واقع مال میخرند تا روی آن سود ببرند و بخاطر هنرش نخریدند بلکه بخاطر آن امضا و سود دهی خرید می کنند.

  • در دنیای حال حاضر جوان ها در عرصه های گوناگون هنر کار می کنند و ازین شاخه به آن شاخه می پرند شاید این خاصیت هنر باشد توصیه شما برای آنها چیست؟

من این را بارها توصیه کردم. با جوانهای آشنا شدم که می گویند تاتر کار میکنند، عکاس، مانکن هستند، نقاشی میکنند، مجسمه می سازند بعد همه این کارها را انجام می دهند ولی ثمری ندارد. آدم باید تمام فکر و ذکرش روی یک کار مشخص بگذارد و اگر بخواهد موفق شود تا انرژی او پخش نشود.

 

به همین دلیل فقط روی کار خودم متمرکز شده ام. البته این اواخر کارهای جدید انجام دادم مثلا اوبجکتهای ساختم با فکرهای جدید که یکی از آنها در موزه هنرهای معاصر هست. حتی فیلم ساختم و عکاسی کردم. من یک فرصت کوتاهی عکاسی کردم در گالری راه ابریشم به نمایش گذاشتم خیلی ها دنبال آن عکسها هستند. آنها را با یک دوربین معمولی و ساده و روی میزکارم با همان چراغی که روی میز بود عکس گرفتم. بعد همه میگویند: دوربینت چیست؟ میگم آقا دوربین مهم نیست مهم آن آدمی ست پشت دوربین قراردارد و مهم آن نگاه و دیده فرد می باشد.

می خواستم ثابت کنم آن فکر، دید و ایده مهم است. شما میتوانی روی یک ورق کاغذ ساده با یک خود کار، یک تابلو بکشید و آن کار و فکر مهم است. با وسایل ساده میتوان یک اثر خلق کرد و دوربین مهم نبود، نگاه کردن و از یک چیز ساده، یک موضوع را کشف کردن.

بنظر من کسی که هنرمند است، یک کاشف است. او هر روز باید یک چیز تازه کشف کند و من هر روز درحال کشف کردنم. اصلا نمیدونم با این همه ایده و سوژه چکار کنم چون حیف هستند و این مشکل من است.

  • در کارهای شما سوژه های خاصی است مثلا یک تابلو شما که محیط یک گالری به تصویر کشیدید عده ای در حال تماشای نقاشی موج دریا هستند چند نفر خیس شدند و چند نفر دیگر با تعجب به آنها نگاه می کنند که نشان دهند تاثیر و درک مختلف مردم از آثار هنری ست؟

به هرحال من جزئی از افراد این مملکت هستم که در اینجا حرکت می کنم ولی چیزهایی می بینم که ممکن هر کسی نبیند. هنرمند یعنی همین، یعنی تو مو می بینی و من پیچش مو، داستانش همین است.

  • بحث کارتون و کاریکاتور و اسامی که میگذارند مردم را گیج می کند حد فاصله و مرز بین آنها چیست، چه تفاوتی دارند؟

یک اشتباه ها و ترجمه غلطی باب شده مثلا کاریکاتور کشیدن صورت یک انسان و کاراکتر صورتش ست البته امروز کار هنری محسوب نمی شود چون ابزارهای کامپیوتری هست که بلافاصله می توانید کاریکاتور یک نفر را بکشی و این دیگه هنر نیست.

آن کاری هنر ست که در آن فکر، ایده، حرفهای تازه و تکنیک تازه باشد مثلا بازار قائم پر از تابلوهای زیبا ست چرا اینها نمی توانند بیشتر از یک میلیون تومان بفروشند براینکه سالهاست یک کار را مثلا گلدان، ظرف آش و شله زرد، یک خانم زیبا و میوه و غیره  تکرار شده است. اینکار بیشتر تکنیک می باشد و هنر نیست. آنها نمی توانند بفروشند چون حرف تازه ای ندارند و سالها مردم آنها را دیدند و خریدند دیگر جذابیتی ندارد.

جذابیت هنر از آنجا شروع میشود که شما یک حرف تازه و یک راه تازه ایجاد کرده باشید. بنابراین هنرمند شدن در این دوره و زمانه خیلی  سخت است. برای اینکه همه کارها انجام شده شما نمیتوانید امروزه خوب وعالی باشید باید خیلی عالی و نابغه باشید چون نابغه هم زیاده شده بنابراین کار هنرمند بسیار سخت است زیرا همه کارها قبلا انجام شده مثلا دوره رنسانس زیباترین نقاشی ها کشیدند، بهترین مجسمه ها ساخته شده در نتیجه شما امروز چی می خواهی بکشی که از آنها بهتر باشد یعنی همه کارها بهترین آن انجام شده و شما باید در فکر چیزهای جدید باشید، این چیزهای جدید چیست؟ همان افکار و خلاقیت است. ممکن شما فقط یک خط بکشی ولی معنایی بدهد که آن تابلو صد سال پیش کشیده شده به شما ندهد. انسان امروز تواناییهایش طوریست که میتواند با یک خط پیامی به شما برساند که آن همه زحمت هنرمندان قدیمی نداشته باشد. دنیای امروز خیلی دنیای عجیبی ست آدمهاش هم عجیب هستند. هنرمندانش هم عجیب شدند همه چی فرق کرده بنابراین هنرمند هم باید فرق کند.چگونه هنرمند شویم؟


 

ورود | ثبت نام
شماره موبایل یا پست الکترونیک خود را وارد کنید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
کد تایید برای شماره موبایل شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد تا دیگر
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
درخواست بازیابی رمز عبور
لطفاً پست الکترونیک یا موبایل خود را وارد نمایید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
کد تایید برای شماره موبایل شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد تا دیگر
ایمیل بازیابی ارسال شد!
لطفاً به صندوق الکترونیکی خود مراجعه کرده و بر روی لینک ارسال شده کلیک نمایید.
تغییر رمز عبور
یک رمز عبور برای اکانت خود تنظیم کنید
تغییر رمز با موفقیت انجام شد