هنر در دوره هخامنشیان عمدتا بر پایه ی بزرگداشت مقام پادشاهان این سلسله استوار بوده است. هنر این عصر تركیبی است از هنر اقوام گوناگونی كه تابع پارسیان بوده اند و هخامنشیان با بهره گیری مناسب از این هنرهای مختلف و ریختن كلیه جلوه های هنری اقوام و ملل مختلف در یك قالب به هنر خود اعتلا بخشیده اند.
علاوه بر بزرگداشت شاهان، اجرای مناسك و آیین زرتشتی نیز از مظاهر اصلی هنر در این دوره است كه سبب ایجاد نوعی سمبولیسم هنری در آثار هنری هخامنشیان شده است. از دیگر جلوه های هنری این دوره رواج هنر كنده كاری، حجاری، پیكر تراشی، فلزكاری، كاشی سازی و قالی بافی است .
آثار برجا مانده عمق پیشرفت هنرمندان ایرانی را در این رشته های هنری به تصویر می كشند. نقش برجسته های تخت جمشید نیز در زمره ی گنجینه ی هنر دوره هخامنشی به شمار می روند كه هر یك مجموعه ای از تصاویر غنی و نقوش دوران هخامنشی را به نمایش می گذارند و علاوه بر آن گویای بسیاری از آداب و رسوم رایج در دربار هخامنشی اند. در نقش برجسته های تخت جمشید صحنه هایی از مراسم و مناسك رایج در پایتخت شاهان هخامنشی وجود دارد كه عموما پیكره ی پادشاه، كانون اصلی هر صحنه است.
در این كنده كاری های زیبا كه بر دل كوه نقش بسته دسته های آورندگان هدایا، صحنه بار عام پادشاه و دیگر نقوش برجسته ی مربوط به آرامگاه به نمایش گذارده شده است . این كنده كاری كاری ها درعین حال كه همگی حكایت از تبحر و مهارت سنگ تراشان دارند هر یك گوشه ای از مراسم و وقایع سیاسی مذهبی آن دوران را به نیز نمایش می گذارند. ویژگی این آثار بیشتر در آن است كه نشان می دهد هنرمندان پیكر تراش روزگار هخامنشی به طور كامل در خدمت اجرا و طرح نقوش خود بوده و مجالی برای بروز تمایلات شخصی خود نداشتند و به عبارت دیگر، كاملا مطیع به شمار می رفتند.
پیشنهاد دوراونتاش | خرید صنایع دستی |
آثار فلزكاری | هنر در دوره هخامنشیان
آثار فلزكاری نیز در این دوره ، برجسته و چشمگیر است. اشیاء فلزی هخامنشیان بیشتر از طلا، نقره و برنز ساخته می شده است و از مهمترین آثار مكشوفه ، ارابه ی زرینی است كه چهار اسب در جلوی آن قرار دارد و دو پیكره ی آدمی بر روی نیمكت ارابه نشسته اند. نكته مهم در آثار فلزی این عهد ، استفاده ی زیاد از نقوش و پیكر حیوانی در ساخت ظروف و زیور آلات است. این نقوش را می توان بر روی بشقاب های نقره ای و طلایی به صورت جنگ شیر و گاو و یا دو بزكوهی مشاهده كرد. یكی از برجسته ترین زیور آلات این دوره دستبندهایی است كه انتهای آنها به دو سر شیر ختم می شود و با زیور آلات كوچك و قرص مانندی به شكل سر حیوانات و پرندگان و نقوش هندسی تزئین شده است .
این آثار جملگی حاكی از آن است كه پارسیان در عهد هخامنشی به ابزارهای زرین و سیمین و مفروغی علاقه داشته و بخشی از هنر خود را در این راه به كار می برده اند. فرش بافی از دیگر جلوه های بارز هنر ایرانی در زمان هخامنشیان است.
این هنر به سبب از بین رفتن اكثر فرش های ایران در عهده باستان چندان مورد مطالعه ی دانشمندان قرار نگرفته بود ولی در اواخر دهه ۱۹۵۰ میلادی با كشف یك فرش ۸۳/۱×۲ متری كه به همراه آثار نفیس دیگر در یخ های سیبری كشف شد جلوه ای دیگر از هنر هخامنشی را در معرض دید بینندگان قرار داد.
این فرش در محلی به نام (پازیریك) كشف گردید و بعدها به همین نام معروف شد. نوع بافت و ظرافت و نقش این قالی گویای مهارت و تبحر هنرمندان بافنده هخامنشی و نشانگر سنت دیرپای بافت فرش ایران است كه قدمت آن را به دو هزار و پانصد سال و شاید بیشتر بازمی گرداند.
پیكرتراشی ، دیگر جلوه ی هنری دوره هخامنشی است. این شاخه از هنر ایران باستان كه به نوعی وارث رموز تزئینی آشور ، بوده امروزه به صورت پیكره های زیبایی ازپادشاهان جانورانی نظیر اسب ، گاو، سگ ، شیر برجای مانده است.
سنگ تراشان افراد و جانوران را معمولا به صورت نیم رخ نقش می كردند و در نمایش صحنه ها و اتفاقات تاریخی و سیاسی همواره بر بزرگ جلوه دادن شاهان خود تأكید زیادی داشته اند. در آثار باقیمانده از پیكرتراشی های هخامنشی قدرت تجسم بخشی ، خلاقیت هنری و دقت در انتخاب موضوع به خوبی به چشم می خورد. در نتیجه گیری كلی می توان گفت هنر ایران در عصر هخامنشی به پیشرفت قابل ملاحظه ای نایل آمده است ، بدین صورت كه ایرانیان جلوه های مختلف هنری قدیم مشرق زمین را جذب كرده و از آنها تركیبی خاص با خصوصیات اصیل ایرانی ساختند.
سهم هخامنشیان دراین دوره تركیب، ظرافت بخشیدن، تناسب دادن و عظمت بخشیدن به شاخه های مختلف هنری بود به گونه ای كه آن را به اوج عظمت و شكوه خود رساند.
هنر و تمدن در دوره هخامنشیان:
پس از دولت ماد، پارس ها به قدرت رسیدند. این قوم همزمان با مادها در سده هشتم پ.م در مناطق جنوب و جنوب غربی دریاچه ارومیه حضور داشتند. اما در حدود ۷۰۰ پ.م در مناطق جنوبی دره های زاگرس سکونت گزیدند و توانستند توسط هخامنش، نخستین حکومت محلی خود را بنا نهند. آنها گستره قلمرو خود را تا مناطق باستانی خوزستان و فارس گسترش دادند. پارس ها بعد از آن بر مادها غلبه یافتند و با گسترش دوباره دولت خود، توسط کوروش یکی از بزرگ ترین قلمروهای فرمانروایی دنیای باستان را تحت نام هخامنشیان پایه گذاری کردند.
براساس سنگ نبشته های بیستون (کرمانشاه)، نقش رستم (فارس) و تخت جمشید (فارس)، سرزمین های زیر پرچم این دولت شامل: ماد، ایلام، پارت، بابل، آشور، لیدیه (ارمنستان و ترکیه کنونی)، فنیقیه(سوریه و لبنان کنونی)، مصر، حبشه، لیبی، ارمنستان، جزایر یونانی نشین کرانه های
دریای سیاه ، مدیترانه و اژه، بلخ، کابل، هند، سکائیه و خوارزم و عربستان می شد. آنچه ویژگی کلی هنر هخامنشی را در بر می گیرد، توجه به معماری متقارن و عظمت گرایی در آن،گرایش به نقش و نگاره های جانوری ، توجه و احترام به شخصیت والای انسانی است.
آنها توانستند با تلفیق عناصر بومی و عناصر ملل وابسته و با به کارگیری مصالح و اندازه های مناسب، نگرشی آرمانی، عظمت گرا و بدون خشونت را به تحقق رسانند. هنر هخامنشی با به کارگیری همزمان شیوه های طبیعت گرایی (در ترسیم گل و گیاه و جانور) و تجریدگرایی ( پرندگان خیالی و مظاهر مقدس) به نوعی صراحت، سادگی، ظرافت، دقت و تعادل در بیان هنری خود دست یافته که منطق بر آن حکمفرما بود. گستره وسیع قلمرو هخامنشی زمینه تأثیر و تعامل هنری میان ایران و سرزمین های تابعه را پدید آورد.
هنرمندان هخامنشی با تأکید بر دستاوردهای بومی، ایجاد وحدت و هماهنگی میان همهٔ این هنرها، نوعی هنر فاخر، متناسب با ذوق ایرانی را پدید آوردند که از هویتی ملی برخوردار بود. سهم ایرانی در شکل گیری هنر هخامنشی را بایستی در ترکیب کردن، ظرافت بخشیدن، تناسبدادن و عظمت بخشیدن به مجموعه این هنرها دانست. با نگاهی به تاریخ هنر ایران شاید بتوان گفت عالی ترین تجلی هنری به معنی حقیقی در معماری بیان شده است. مهم ترین بناهای این دوره را کاخ های عظیم و با شکوه تشکیل داده است و از معابد در آن اثری نیست.
زیرا هخامنشیان در مکان های بلند و زیر سقف آسمان به عبادت می پرداختند و ساخت معابد با باور آنها هماهنگ نبوده است. از اولین آثار معماری این عهد می توان به مجموعه پاسارگاد (اولین پایتخت هخامنشی) و کاخ آپادانا در شوش (دومین پایتخت هخامنشی) اشاره کرد. مجموعه پاسارگاد شامل دژ دفاعی، باغی بزرگ، کاخ کوروش، کاخ مسکونی، دروازه ایی که گمان می رود دو گاو بالدار آن رامحافظت می کرده و مقبره کوروش، بوده است .
پیشنهاد دوراونتاش |فروش عمده صنایع دستی|
هنر معماری در دوره هخامنشی
معماری عالی ترین نمونه ی هنری هخامنشیان است. هخامنشیان در عرصه ی وسیع سرزمین خود از مهارت و استادی هنرمندان ممالک زیر فرمان خویش بهره می گرفتند از این جهت در آثار معماری و صنعت این دوره تاثیر سایر ملل نیز دیده می شود.
شاهان هخامنشی در مراکز حکومت و پایتختهای خود مانند پاسارگاد، شوش، همدان و تخت جمشید اقدام به ساختن کاخهای بزرگ و زیبایی کردند که پس از گذشت 25 قرن هنوز بقایای آنها محکم و استوار باقیماندهاند. ستونها و سرستونهای باقیمانده از پایتختهای هخامنشیان نمونه ی بارزی است که ما را با هنر معماری و حجاری این دوره آشنا می کند.
سرستونها غالباً به شکل مجسمه شیر، اسب، گاو، عقاب و حیوانات تلفیقی مانند سرانسان و تن گاو و بال عقاب و گوش گاو هستند. تهستونها هم با خطوط میخی فارسی باستان نوشته هایی دیده می شود. شیارهای ستون ها بلندی و زیبایی خاصی به آنها می دهد. نقش برجسته های اطراف صفه و پله های تخت جمشید عظمت و قدرت هنر ایران آن دوره را نشان می دهد. اما مهمترین آثار ساختمانی این دوران، کاخها، آرامگاه ها و آتشگاه هاست.
پاسارگاد
کوروش، نخستین پادشاه هخامنشی، پاسارگاد را پایتخت کشور اعلام کرد. او در سال 550 ق.م دستور احداث مجموعه ای از چند کاخ، آتشکده و مقبره ی خویش را صادر کرد. کاخ های این مجموعه به نام های کاخ پذیرایی یا بارِ عام، کاخ اختصاصی و کاخ شرقی مشهور هستند و هریک دارای ابعادی وسیع اند و بر سکویی سنگی بنا شده اند.
مجتمع کاخ ها در پارکی وسیع با آبراه و آب نماها محصورند. کاخ بار عام شامل تالار مرکزی و ایوانهایی در چهار طرف است، تالار مرکزی این کاخ مرتفع تر از بخش های جانبی بوده است، کاخ اختصاصی کوروش شامل تالار مرکزی، ایوان ها و اطاق های جانبی است. کاخ شرقی که به نام دروازه پاسارگاد نیز مشهور است دارای تالار مرکزی بوده و جمعاً هشت ستون مرتفع در دو ردیف، سقف چوبی آن را نگاه داشته است.
از درگاه شمال شرقی این کاخ تنها یک جرز سنگی باقیمانده که بر آن نقش برجسته ی معروف به نقش انسان چهاربال حجاری شده است. این نقش قدیمیترین حجاری از دوره هخامنشی است که از کوروش تاکنون یافت شده است.
طرز لباس و تاج و هیئت آن با هیچ یک از نقوش برجسته ی پاسارگاد و تخت جمشید شباهت ندارد و خود تصویری منحصربفرد و ممتاز است و از همین جهت می توان حدس زد که ساختمان این کاخ بر دو کاخ پیشین تقدم داشته است زیرا نقوش قصر اختصاصی، شبیه نقوش تخت جمشید نیز است. حجاری نامبرده در اثر مرور زمان و تاثیر عوامل طبیعی ظرافت، تجسم و برجستگی خود را از دست داده است و از آن همه تزیینات، گل، حاشیه و ریزهکاری ها که روی لباس و بال و تاج آن کاربندی شده شبهب بیش نمانده است.
طرح لباس شبیه لباسهای ایلامی است که تا بالای قوزک پا کشیده شده است و حواشی آن با گلهای کوچک هشت برگ یا زورت تزیین شده است. دستها به حال نیاز و دعا بلند است و چوبی که شاید به برسَم باشد در دست دارد. حلقه حلقه بودن موهای سر شبیه حجاریهای تخت جمشید است. بر تارک او دو چیز شبیه شاخ دیده می شود که روی سه گل مخروطی شکل شبیه به تاج نمایان است که بیشتر از نشانه های مصری ترکیب یافته است، برخی از مورخان این نقش برجستگی را کوروش کبیر یعنی همان ذوالقرنین (صاحب دو شاخ) مذکور در قرآن مجید می دانند.
قسمت جالب و دیدنی در این نقش برجسته بالها است که دو تا به طرف بالا و دو بال روی پایین نقش شده است و موجب این تصور می شود که آن را یکی از مظاهر نیک و خدای خیر و فروهر، کوروش دانست زیرا آنچه تاریخ قضاوت کرده است کوروش از شخصیتهای بزرگ اخلاقی و روحانی جهان قدیم است که در تمام تواریخ گذشته از او به نیکی یاد شده است و فضایل و مکارم اخلاقی او را همه ستوده اند و چنین به نظر می رسد که شاید مقصد سازنده این نقش نمایاندن روح و مقام معنوی کوروش بوده است.
پیشنهاد دوراونتاش | خرید سبد حصیری |
کاخ شوش
در زمانی که پاسارگاد همچنان آبادان بود، داریوش هخامنشی تصمیم گرفت شوش را پایتخت خود قرار دهد. وی در آنجا دست به ساختن کاخ شاهی زد. طرز ساختمان شوش با ساختمانهای دیگر هخامنشی شباهت دارد جز این که تاثیر سبک بناهای ایلامی در آن آشکار است. با در نظر گرفتن اقلیم این منطقه بیشتر مصالح ساختمانی آن از خشت و آجر تهیه شده است و همچنین در ساخت کاخهای داریوش هنرمندانی از دیگر ملل دخالت داشته اند.
به طوری که داریوش خود در لوحه ای که در شوش کشف شده، می گوید، در بنای قصر او صنتعتگران بابلی، مادی، لیدی و مصری خدمت می کرده اند و مصالح ساختمان ها از فواصل دوردست به شوش آورده می شده است. در عملیات حفاری که توسط مارسل دیولافوآی فرانسوی و همسرش در شوش انجام شد مقدار زیادی آجرهای لعابدار کشف شد که بیشتر آنها مربوط به کاخ آپادانای شوش هستند. با این آجرهای لعابدار رنگین به صورت پانل دیوارها را تزیین می کردند.
نقوش حاصله از این آجرهای لعابدار و یا کاشی ها عبارتاند از سربازان جاویدان یا نگهبانان شوش در لباسهای رنگین و درخشان و مجموعه ای از حیوانات مثل ردیف شیرها، گاوها، اسب و حیوانات تلفیقی که از تالار آپادانا به دست آمده اند.
پیشنهاد دوراونتاش | خرید کیف سنتی |
کاخ تخت جمشید
ظاهراً کاخ شوش پایان یافته بود که داریوش هخامنشی در موطن اصلی خود، در مجاور و در دامنه ی کوه رحمت در منطقه فارس، کاخ عظیم معروف به تخت جمشید را بنا نهاد. تخت جمشید یکی از بزرگترین و وسیعترین بناهایی است که قبل از معمول شدن آهن ساخته شده است و دارای سقف و ستونهای چوبی بسیار بوده است. در تکمیل این بنای عظیم اکثر پادشاهان هخامنشی بعد از داریوش به گونه ای دخالت داشته اند. کاخهای تخت جمشید همانند دیگر بناهای این عصر مانند پاسارگاد، شوش و اکباتان یا همدان امروزی از بهترین و با شکوه ترین نمونه ی ساختمان های ستوندار هستند.درباره کاخهای ستوندار این دوره نکته قابل توجه آن است که تناسب ستونها در این بناها مخصوص معماری ایرانی است. این ستونها که کشیده ترین نوع ستون در معماری دنیای باستان است غالباً دارای ارتفاع معادل چهارده برابر قطر ستون هستند، در حالی که در دیگر نقاط جهان باستان، بلندی ستون به بیش از هشت برابر قطر آن نمی رسد.
در نتیجه ی کاوش های باستان شناسی در صفه تخت جمشید و یا به گفته یونانیان پرسپولیس این کاخ ها شناخته شده اند:
کاخ آپادانا
این کاخ به کاخ بارعام شاهان هخامنشی معروف است و مخصوص پذیرایی میهمانان شاهنشاه بوده است، لوحهای طلا و نقره که در گوشه های این تالار در زیر خاک پیدا شده نشان می دهد که سازنده ی آن بنا داریوش اول است. آپادانا دو پلکان اصلی دارد یکی در شمال و دیگری در شرق، دیواره ی این پله ها با نقوش برجسته ی بسیار زیبا تزیین شده اند، در دو مثلثی که در دو طرف دیواره ی پلکان به وجود آمده جنگ شیر با گاو دیده می شود در حالی که اطراف این دو حیوان درختان سر و نقش شده اند.
کاخ صدستون
کاخ یا تالار صدستون در قسمت شمال شرقی تخت جمشید واقع شده و دارای پلانی مربع شکل و صدستون بوده و به همین مناسبت به این نام معروف شده است.
کاخ سه دروازه
یا اطاق شورا همان طور که از مفهوم این کلمه پیداست، این تالار سه در داشته است. دروازه های بزرگ سنگی در شمال، جنوب و شرق قرار دارند. این کاخ تقریباً در وسط صفه تخت جمشید جای دارد.
پیشنهاد دوراونتاش |معرفی کامل سوغات و صنایع دستی ایران|
کاخ تچر
یا کاخ زمستانی داریوش، نام این کاخ را داریوش تچر نوشته و احتمالاً معنی زمستان می دهد و از زیباترین و محکمترین کاخهای تخت جمشید است. برخلاف ساختمانهای دیگر تخت جمشید کاخ تچر رو به جنوب است. مجموع این کاخ مرکب از یک تالار مرکزی مربع شکل است که یک ایوان ستوندار در مقابل آن قرار دارد و سه اطاق کوچک در کنار آن واقع شده است. سقف تالار مرکزی روی سه ردیف چهارستونی قرار گرفته و خود تالار دارای شش درگاه است.
کاخ هدیش
یا کاخ خشایارشاه، این کاخ زیبا را کاخ کوچک خشایارشاه نیز گفته اند که دارای یک تالار مرکزی مربع با 36 ستون یعنی 6 ردیف در 6 ردیف است و یک ایوان ستوندار با دو ردیف شش ستونی در مقابل آن قرار گرفته است. چون ساقه ستونها از چوب بوده از بین رفته و فقط ته ستونها باقیمانده است. تالار مرکزی پنج دروازه دارد و دو پنجره در طرف جنوب تالار باز می شود. تزیین تمام دروازه ها به هم شبیه است، هنگامی که پادشاه وارد کاخی می شود یا از آن خارج می شود دو خادم در پشت سر او هستند که چتر را در بالای سرش نگاه می دارند یا مجمر عود یا عطردان در دست دارند.
کاخ خزانه
این کاخ به شکل مربع مستطیل است و چند تالار ستوندار دارد و سقف آن روی ستونهای چوبی قرار داسته است. امروز فقط پایه ی ستونها که از سنگ بوده بر جا مانده است. کنار دیوار شرقی این کاخ تخته سنگی بزرگی است که داریوش را نشان می دهد. این کاخ در جنوب شرقی صفه تخت جمشید ساخته شده است.
در این صفه بزرگ و در هیچ کدام از بناهای آن بنای مذهبی حتی آتشدان یا آتشگاه موجود نیست و دلیلش عدم استفاده ی هخامنشیان از ساختمانهای مذهبی در این فضاست. در صفه ی تخت جمشید علاوه بر کاخهای مذکور، مجموعه ی ساختمانهایی دیگر با نامهای سربازخانه و ساخلو و اطاقهای زیادی که در کنار هم قرار گرفته اند موجود است. به طور کلی می توان گفت که ساختمان تخت جمشید در زمان داریوش اول یعنی در حدود 518 ق.م شروع شد.
به دستور این پادشاه تختگاه آماده شد و روی آن تختگاه تالار آپادانا، پله های اصلی و تچر را ساختند و تالارهای حرم شاهنشاهی را پی ریزی کردند. پسر داریوش، خشایارشاه اول، سر در ورودی تخت جمشید و تالار هدیش را بنا نمود و طرح بنای تالار صدستون را ریخت و طرح ساختمانی حرم را تغییر داد.
جانشین خشایارشاه، اردشیر اول، تالار صدستون را تمام را کرد. پس از وی در آن تالار فقط تغییر و تعمیر جزیی به عمل آمد. اردشیر سوم نیز ساختمان کاخ را شروع کرد که ناتمام ماند و در واقع ساختمان تخت جمشید هیچ وقت به پایان نرسید.
در شناخت کلی این صفه عظیم و باستانی باید گفت تخت جمشید پایتخت تشریفاتی هخامنشیان و محل دیدارهای رسمی و محل برگزاری جشن نوروزگان نیز بوده است. در این مجموعه ی بناهای باشکوه، تاثیر هنری اورارتوها، هیتیت ها، بابلی ها، ایلامیها، یونانیها، مصریها، آشوریها ودیگر ملتها دیده می شود اما یگانگی و نظم استوار هنر هخامنشی را در بر دارد.
در مناظر تخت جمشید هرگز از جنگ و پیروزی صحبت نمی شود بلکه نقش برجستگیها نمایشگر اطاعت همه ی اقوام تابع ایران است. در نقش برجستگیهای تخت جمشید نقوش سواره و زن وجود ندارد. نقش مردها در تخت جمشید که از اقوام تابعه هستند با ریش نقش شده است. این نماینده های ملل مختلف بهترین محصول ایالت خود را به عنوان هدیه برای شاه آورده اند. اشخاص نشان داده شده همه نیمرخ هستند و هیچگاه از روبرو نقش نشده اند. صحنه های روحی اشخاص دیده نمی شود یعنی در چهره ها خشم و خوشحالی، شادی و بی تفاوتی نمی بینیم. همه یک جور هستند.
مقابر دوره ی هخامنشیان
از این دوره دو نوع مقبره شناخته می شود یکی به شکل اطاق و دیگری به صورت دخمه هایی که در کوه سنگی حجاری شده اند. از نوع اول باید به آرامگاه کوروش هخامنشی که شبیه به ساختمان زیگورات است اشاره کرد.
آرامگاه کوروش
آرامگاه کوروش در پاسارگاد واقع شده و بنایی است چهار ضلعی که روی صفه شش طبقه ای از سنگ استوار شده، به طوری که آرامگاه شکل یک هرم را پیدا کرده است. این بنا از تخته سنگهای بزرگ سفید ساخته شده و دارای در بزرگی از سنگ در سمت مغرب بوده که امروز از میان رفته است. اطاق آرامگاه که بر حسب گفته ی مورخین جسد کوروش در آن قرار گرفته بود بیشتر از شش متر مربع وسعت ندارد و سقف آن از دو پارچه سنگ مسقف شده است و تا کف اطاق 10 و 3 متر ارتفاع دارد.
سنگهای بزرگی که در این بنا به کار رفته همه با بست های آهنی به یکدیگر مربوط شده است.
بلندی آرامگاه، از پایه ی سکو یا صفه تا انتهای خرپشته ی مثلثی بام، در حدود 11 متر است. درون آرامگاه هیچ گونه نوشته قدیمی موجود نیست اما به طوری که مورخین یونانی چون استرابون، آریان و پلوتارک نوشته اند دو لوح میخی در داخل قبر بوده است با این مضمون که، ای انسان هر که باشی و از هر جا که بیایی زیرا می دانم که خواهی آمد، من کوروشم که برای پارسیها این دولت وسیع را بنا کرده ام پس بدین مشتی خاک که تن مرا می پوشاند رشگ مبر.
در دوره ی اسلامی که این قبر به صورت مسجد درآمده بر دیوار جنوبی داخلی آن محرابی درآورده اند. در حاشیه ی دور محراب چهار آیه ی اول سوره فتح با خط ثلث معمولی نقش شده است که به زحمت حروفی از آن را می توان خواند. این مقبره به نام قبر مادر سلیمان هم شهرت دارد چرا که، نام قبر مادر سلیمان در آن روزگار مانع از خراب شدن این آرامگاه می شده است.
در سال 1337 خورشیدی هنگام تعمیر و تمیزکاری سقف خرپشته دو قبر مخفی در بالا، یعنی در داخل سقف کشف شد . راجع به هویت و چگونگی دو قبر کشف شده متصل به هم می توان تصور کرد که یکی مربوط به پادشاه و قبر دیگر مربوط به کاسادان ملکه وقت است. وجود این دو قبر در چنین جایگاه مرموزی برای مصون ماندن اجساد از خطر احتمالی دستبردها و مهاجمین کاملاً معلوم می کند که ساختمان قبر کوروش اگر هم در زمان خود او شروع شده باشد چندی پس از مرگش به اتمام رسیده و برای پذیرفتن جسد او حاضر شده است، به این ترتیب اطاق زیرین و یا اطاق مقبره که مورد بحث باستان شناسان و تاریخ نویسان بوده است و همگی آن را مقبره ی کوروش حدس زده اند یا جایگاه روحانی عالی مقام، نگاهبان آرامگاه، بوده و یا موزه ی البسه و سلاحهای مربوط به کوروش بوده است.
چرا که نوشته های مورخین قدیمی از قبیل آریستو بولوس، آریان پلوتارک، کنت کورث و استرابون نسان می دهند جسد مومیایی شده ی کوروش روی میزی از طلا درون اطاق بوده است و اگر با این کشف تطبیق داده شود باید این احتمال ضعیف را داد که شاید، قالب و تقریباً شبیهی از کوروش ساخته اند و روی میز طلا، درون اطاق آرامگاه گذاشته اند.
آرامگاه و دخمه های سنگی
آرامگاه های اردشیر دوم(361-405 م) و اردشیر سوم(338-361ق.م) هخامنشی، مانند دخمه هایی در بالای تختگاه تخت جمشید در دامنه ی کوه رحمت کنده شده اند. نمای این دخمه ها مانند نمای دخمه های نقش رستم صلیبی شکل است و در میان آن دری است که به اطاق آرامگاه راه دارد. در اطاق آرامگاه اردشیر دوم، دو قبر سنگی قرار داده شده است ولی در اطاق آرامگاه اردشیر سوم، سه قبر سنگی یک تخته موجود است.
روی پیشانی هر آرامگاه نمایندگان ملل تابع، تخت شاهنشاهی را روی دست خود حمل می کنند و در بالای تخت، پادشاه مقابل آتشدان ایستاده و اهورامزدا را ستایش می کند. در جنوب تخت جمشید آرامگاه داریوش سوم (331 – 336 ق.م) است که ناتمام مانده و فقط قسمت بالای آن نقش شاه را مقابل آتشدان نشان می دهد، بقیه ی آرامگاه با وضع نتراشیده باقیمانده است. احتمال دارد که مشغول ساختن آرامگاه بوده اند و آمدن اسکندر به ایران باعث توقف کار شده است.
علاوه بر دخمه های سنگی در کوه رحمت، باید به این نوع قبرها در نقش رستم اشاره کرد. این دخمه ها خود مدارک مهمی از تاریخ ایران در زمان هخامنشیان و ساسانیان است. از جمله، داریوش اول(485- 521 ق.م)، خشایار شاه اول(465- 485 ق.م)، اردشیر اول (424 – 465 ق.م) و داریوش دوم( 405 – 442 ق.م) تمام این دخمه ها از روی یک نمونه ساخته شده اند، نمای دخمه به شکل صلیب است و در میان آن دری است که در دو طرف آن دو نیم ستون با سر ستونهایی شبیه سرگاو قرار داده شده است.
در قسمت فوقانی نمای دخمه، نقش برجسته ای است که مللی را که تابع شاهنشاهی ایران بوده اند نشان می دهد. این ملتها تخت شاهی را در بالای سر خود گرفته اند. شاهنشاه در روی تخت جلوس کرده و مقابل او آتشدانی است. خداوند اهورامزدا، در بالای این منظره در حال پرواز است و در زیر دخمه ها لااقل هشت نقش برجسته از دوره ی ساسانیان دیده می شود.
کعبه ی زرتشت
در مقابل دخمه های سنگی نقش رستم بنای سنگی مکعب شکلی معروف به کعبه ی زرتشت قرار گرفته است. این بنا که از دوره ی هخامنشی است روی سکویی واقع شده و با قطعات بزرگ سنگ سفید ساخته شده است و دارای پلکانی است که منتهی به یک در و یک اطاق کوچک می شود جای پاشنه های در هنوز معلوم است. در هر یک از چهار دیوار این اطاق شش نمای پنجره دیده می شود. به عبارت دیگر پنجره ای وجود ندارد ولی از دور نمایش پنجره دارد. اطراف هر یک از این پنجره نماها تزییناتی که نمایش قاب پنجره را دارد دیده می شود. این بنا شباهت زیاد به آتشکده ی نورآباد و بنای مشهور به زندان پاشارگاد دارد.
هرتسفلد تصور کرده که این یک آرامگاه بوده است و دکتر اشمیدت در سال 1936 کاوشهای در اطراف این بنا انجام داد و در قسمت خارجی بنا کتیبه ی مهمی که به سه زبان پهلوی، اشکانی، پهلوی ساسانی و یونانی نوشته شده است، پیدا کرد. این کتیبه مربوط به عملیات مهم سیاسی و نظامی آن زمان و در حقیقت به منزله ی گزارشی از کارهای مهم شاپور اول است.
پیدا شدن این کتیبه تا اندازه ای این مطلب را که کعبه ی زرتشت یک بنای مذهبی است، تایید می کند. اما بعضی از باستان شناسان تصور می کنند اینجا محلی بوده که آتش دایمی در آن حفظ می شده است. اما با توجه به این که بنا هیچ منفذی به خارج نداشته و در سنگی قطوری مدخل آن را پوشانده است، این تصور پذیرفتنی نیست. عده ای این بنا را آرامگاه هخامنشی و گروهی هم عقیده دارند که اسناد و کتاب اوستا، که به روایتی بر روی 12 هزار پوست گاومیش نوشته شده و سایر نوشته های مذهبی زرتشت در این مکان حفظ می شده است. به هر حال این بنا از دوران هخامنشی است و در نزدیکی این محل دو آتشدان سنگی موجود است که گویای اعتقاد مردم به آتش و استفاده از آن است.
اما گفته ی هرودوت هم درباره ی هخامنشیان قابل توجه است، او می گوید پارسیان نه معبد داشته اند و نه قربانگاه و نه مجسمه های خدایان، این نظر تاریخ نویس یونانی درست است زیرا که پارسیان معابد یا قربانگاه و مجسمه های خدایان به آن صورتی که در یونان رایج بود، نداشته اند و در محیطی باز روی سکویی نیایش می کردند. معهذا نشانه هایی از این که هخامنشیان در مکان های سرپوشیده عبادت و مراسم مذهبی به جا می آوردند نیز وجود دارد. این مکانها به شکل برج مکعب و دارای یک اطاق است که در اینجا مُغ و یا موبد، آتش مقدس را نگهبانی می کرده است. شاید کعبه زرتشت هم یکی از این مکان ها باشد.
حجاری در ایران قدیم بیشتر جنبه مذهبی و یا ضبط ماجراهای تاریخی را داشته واغلب به صورت نقش برجسته باقی مانده است . مهم ترین این آثار که در سال 1924 در منطقه کورانگون واقع در نورآباد فارس یافت شده نقش برجسته ای است مربوط به هزاره دوم ق.م در این نقش برجسته ، رب النوع و الهه ای با پیروان خود دیده می شوند . رب النوع روی تخت متشکل از چنبره مار جلوس نموده ، دو شاخ از تاج او بیرون زده است و جامی بدست گرفته که گویی آب زندگانی را به سوی پیروانش جاری می کند . در عقب و جلو خدایان افرادی ملبس به جامه های بلند ایستاده اند که از روی نوع پوشش سر جنسیت ایشان نمایان است . در گوشه دیگر تصویر چهل خدمتکار نشان داده شده که دامن هایی تا سر زانو در بردارند و همگی بجز رهبرشان موهای خود را در عقب سر تابیده و بافته اند او نکات قابل توجه در این اثر آن است که اندام اشخاص در تمام موارد نیمرخ حک شده و این شیوه در میان اقوام و ملل مجاور ایران کمتر نظیر داشته است .
ارنست هرتسفلد می نویسد این قسم تصویر و نقاشی استقلال صنعتی ایران را نشان می دهد و حاکی از دوره طویل تکامل صنعت می باشد .
در نقش رستم نیز بقایای یک حجاری که از جهت موضوع و نحوه کار بی شباهت به نقش کورانگون نیست دیده می شود که البته بهرام دوم ساسانی جهت بیادگار نهادن اثری از خود نقوش مزبور را تقریباً نابوده کرده است .
معماری و حجاری دوره مادها :
در زمان مادها نیز ایرانیان به شیوه ساخت بناهای عظیم آشنا شدند . در آن زمان استفاده از ستون های بزرگ معمول شد . یکی از بهترین آثار حجاری مادی بنای مقبره موسوم به داو دختر در نورآباد می باشد . ویژگی مهم این اثر ستون های بزرگ حجاری شده و کنگره هایی است که در بالای آن تراشیده شده است . این قسم ساختمان مستلزم ترقیات زیادی در صنعت معماری می باشد . ستونهای آن به سبک ستون هایی است که اصطلاحاً ایونیک نامیده می شود و آن عبارت است از ستون هایی که هر دو طرف سرستون پیچ دارد و این از مشخصه های هنر یونانی است . اما با توجه به این که قبر مورد نظر در حدود 650 یا 550 ق. م حجاری شده می توان گفت که صنایع یونان تأثیری در ایران نداشته است .
پاسارگاد نقطه آغازین حجاری هخامنشی
پس از آنکه کورش کبیر ایختوویگو ( آستیاگ ) پادشاه ماد را در سال 550 ق . م مغلوب نمود و سیطره قدرت خود را از دریای مدیترانه تا مرز هندوستان گستراند ،به آباد کردن و ساخت بناهای عظیم پرداخت . عالیترین بناهای این عصر در شهر پاسارگاد که پایتخت ایران بود تأسیس شد . مدخل و درگاههای این کاخ عظیم در عرض بنا واقع شده و توسط گاوهای عظیم الجثه بالدار محافظت می شده است . در سمت شمال ، بر یک قطعه سنگ آهکی به درازای سه متر انسانی بالدار حجاری شده که شباهت زیادی به تصاویر آشوری دارد و پاره ای محققین آنرا تصویر روحانی کورش بزرگ می دانند . در شمال غرب این کاخ ، تالار پذیرایی واقع است . در قسمت مرکزی تالار اصلی ، دو ردیف ستون به بلندی 13 متر دیده می شود . این ستونها به سر ستونهایی به شکل سراسب ، گاونر و با شیر شاخدار مزین بوده است . در تالار دیگری که دارای 24 متر طول و 22 متر عرض است سی ستون در شش ردیف موجود بوده که متناسب با رنگ کف تالار ، سرستونهای آن نیز تغییر رنگ می داده است . این سرستونها از جنس گچ بوده و به رنگهای قرمز سیر ، آبی آسمانی ، فیروزه ای ، قهوه ای روشن و سبز و زرد مزین بوده است . بی گمان این رنگها متناسب با رنگ پرده ها انتخاب شده و با رنگ سیاه و سفید ستونها وکف اتاقها هماهنگی و جلوه خاصی داشته است .
اما نام پاسارگاد همواره مرادف با نام مقبره کورش است . این بنا در ابتدای مجموعه آثار پاسارگاد واقع شده است . مقبره کورش یک اتاق چهار گوش مستطیل بدون پنجره و دارای یک درب ورودی با سقف سنگی شیروانی شکل است که از سنگ سفید بنا شده و بر روی یک سکوی 6 پله ای قرار دارد . این ساختمان در عین سادگی نمایانگر قدرت و اقتدار سر سلسله هخامنشی است .
پر واضح است که شاهکارهای معماری که بعدها در بنای کاخهای تخت جمشید مورد استفاده واقع شد در اصل اقتباسی تکمیلی از ابنیه پاسارگاد بوده است . پرفسور المستد معتقد است :« با اینکه آثار پاسارگاد کم است معهذا تصویری است از تمدن کامل و فرهنگ ملی ایرانیان باستان. »
لازم به ذکر است که در شهرستان های سروستان و فیروزآباد طاق ها و گنبدهایی از بناهای سابق مانده که دیولافوا آنها را متعلق به عهد کورش می داند و معتقد است که ساختن طاق اختراع ایرانی است نه اقتباس از رومیان .
بعد از پاسارگاد بهترین آثار هخامنشی را در بیستون و تخت جمشید می توان دید ، در این میان شهر شوش را نیز نباید نادیده گرفت . زیرا این شهر که قدمتش به عهد پادشاهی ایلام می رسد تا آخر عصر هخامنشیان مرکز سیاسی امپراتوری پارس محسوب می شد . بنابراین لازم است قبل از توصیف یادمان های بیستون و تخت جمشید نگاهی داشته باشیم بدین شهر کهن .
شوش الگویی برای پرسپولیس :
از همه گوشه های جهان ، طلا به سوی گنجینه شاهی روان بود . دیگر پادشاه هخامنشی زندگانی خشن یک سرباز را ادامه نمی داد و به مسکنی که اندکی بزرگتر از منازل رعایای او بود قانع نمی شد . او در این زمان به پایتخت ها و قصوری وسیعتر و ظریف تر از نظایر خود که به امر سلاطین مقتدر بابل و آشور ساخته شده بود نیاز داشت . عظمت مقر با شکوه وی به منظور تولید اعجاب همه کسانی بود که از نقاط دور و نزدیک برای تقدیم هدایا و اظهار اطاعت و انقیاد بدانجا می آمدند و معماری آن توأماً مقیاس قدرت ، نیرو و جلال دربار وی بود .
داریوش بزرگ به احتمال زیاد در سال 521 ق.م شوش را که در آن زمان بزرگترین پایتخت جهان و در خور جاه و جلال سلطنت هخامنشی بود به پایتختی خویش برگزید . وی دستور داد گرداگرد شهر را دیواری از خشت کشیدند و در پای دیوار خندقی عریض حفر نمودند که آنرا از آب رود شاهور ـ که به همین منظور منحرف کرده بودند ـ پر می کردند و این خندق شهر را بسان جزیره ای در بر می گرفت . اینجا داریوش نخست آپادانه را به کمک بابلیان برآورد و پس از آن تالار بارعام را که در اصل اقتباسی از معابد مصری بود ساخت .
کتیبه بیستون :
عالی ترین کتیبه هخامنشی کتیبه بیستون است که در آن داریوش کبیر شرح وقایع اوایل سلطنت خود و سرکوبی یاغیان را گزارش می دهد . نقش بیستون مرکب است از پیکره داریوش و دوازده تن دیگر که در یک ردیف روی دیواره بلندی در بیستون کرمانشاه کنده شده است . نقش شاه از همه بزرگتر است . در بالای سر اسرا فر کیانی نقش شده است .
داریوش کمر چینی با آستین های گشاد بر تن دارد و ریش بلند و گیسوان او با دقت جمع شده و پیچ خورده است. در زیر پای او گئوماته مغ افتاده و از شاه طلب عفو می کند . در برابر شاه نه اسیر با دستهای از پشت بسته و گردنهای در بند ایستاده اند و پشت سرش کماندار و نیزه دار نقش شده اند . لباس اسرا کوتاه و جزیی تفاوت از نظر لباس و ریخت با هم دارند . گزارش داریوش به سه زبان فرس قدیم ، عیلامی و بابلی نوشته شده است .
نقش بیستون روی هم رفته ساده و خشک است . جالبترین قسمت نقش همان ریزه کاریهایی است که در قسمت موی سر و ریش داریوش اعمال شده . چنانکه قیافه ای گیرا و خوشایند بوی داده است . بنظر می رسد که نقش شاه شبیه خود او بوده و در اندازه طبیعی تصویر شده است .
پارسه میراث مشرق زمین
بزرگترین اثر حجاری و معماری هخامنشی را بطور قطع می توان در تخت جمشید با همان پرسپولیس یونانیان دید . نام اصلی این کلکسیون هنر و معماری بر اساس کتیبه خشایار شاه که بر دیواره دروازه ملل قرار دارد ( پارسه ) می باشد . بعد از انتخاب دامنه کوه مهر بعنوان جایگاه این اثر عظیم ، همان هنرمندان و معمارانی که ساختمان شوش را به پایان رسانده بودند ، فراخوانده شدند تا آپادانه دیگری همانند نمونه شوش ولی پرابهت و شکوهمندتر برآورند .
لازم بذکر است که کلمه آپادانا فقط در برخی متون متفرق میخی که در کاوشهای داخل کاخ داریوش در شوش یافت شده دیده می شود . هرتسفلد لغت پارسی باستان آپادانا را با کلمه فارس جدید ایوان مرتبط
می داند و اشاره می کند که این اصطلاح ، بخش عمومی کاخ سلطنتی را مشخص می کرده است . قسمت عمده این بنای عظیم در زمان داریوش و فرزندش خشایارشا ساخته شده است . این مجموعه بر فراز یک سطحه سنگی ایجاد شده و شامل کاخهای رسمی ، تشریفاتی ، تالارهای عظیم بارعام ، خزانه و حرمسرا ست و از خرابه های آن که اینک برجای مانده عظمت شاهانه اش نمایان است . در ساختمان قصور سنگ ، آجر و چوب را با زیبایی خاصی در کنار هم قرار داده و با رنگها و جواهرات درخشان مزین کرده بودند .
مجموعه پارسه بر خلاف زیگوراتهای بین النهرین که برفراز سکویی آجری ساخته شده بودند ، بر سکویی سنگی به شکل مستطیل با خطوط منکسر و متکی به کوه ایجاد شده . مساحت آن 125000 متر مربع و ارتفاعش از 18 تا 8 متر متغیر می باشد . نکته جالب توجه در ساخت پارسه عدم کاربرد ملاط در بر هم نهادن سنگهاست . در واقع سنگهای بزرگ را با گیره های فلزی موسوم به بست دم چلچله ای با سرب مذاب برهم محکم کرده اند .
این مجموعه مشتمل است بر :
أ- مدخل ورودی که در قسمت غرب قرار دارد و شامل دو رشته پلکان دو طرفه می باشد که از سنگهای بزرگ تراشیده شده است . مشخصه این پلکان ها کوتاهی آنهاست بگونه ای که در آن واحد جمعیت زیادی با نوعی آرامش خاص از آن بالا می رفته اند . البته ذکر این نکته لازم است که با توجه به برخی قرائن احتمال می دهند که ورودی اصلی پارسه در قسمت جنوبی آن و جایی که کتیبه داریوش نصب شده قرار داشته است و این ورودی غربی توسط خشایارشا ساخته شده است .
ب- سردر بزرگ یا دروازه ملل که به امر خشایار ساخته شد و در دو سمت شرقی و غربی توسط گاوهای بالداری حفاظت می شده است . گرچه این نگهبانان برگرفته از هنر آشوری اندولی دارای تفاوتها ی چند با الگوهای آشوری خود می باشند .گاو بالدار آشوری از سنگ یکپارچه تراشیده شده است ولی گاو هخامنشی ترکیبی از قطعات سنگ به هم پیوسته است .بال گاو آشوری راست ولی بال گاو پارسه بصورت نیمدایره است . گاو بالداری که در مدخل قصر سارگن دوم ایستاده پنج پا دارد ولی محافظان دروازه ملل بر روی چهار پا ایستاده اند . دروازه ملل که کتیبه های موجود در جرز درگاه آن بنایش را به خشایارشا نسبت می دهند ، دارای سه درگاه بوده و سقف آن روی 4 ستون استوار می گشت . امروزه یکی از سالمترین ستونهای پارسه را در این کاخ می توان دید که توسط خانم و آقای تیلیا بازسازی شده است .
ت- تالار بارعام داریوش با آپادانه که در جنوب کاخ دروازه ملل در ارتفاع 3 متری از کف سطحه بنا شده و دارای یک سالن بزرگ ، 3 ایوان ( شمالی ،شرقی و غربی ) و اطاقکهای مجاور می باشد . این کاخ نیز بر اساس کتیبه موجود توسط خشایارشا به اتمام رسیده است.
ث- تالار صد ستون که شرق کاخ آپادانا برآمده است . اینجا خشایارشا دستور داد تصویرش را در گوشه های پنجره ها چونان قهرمان مغلوب کننده هیولاها نقش کنند . حجاری با ابعاد بزرگ ، از این هنر که همواره ملهم قوت ، قدرت و تسلط بود ـ منتج می باشد . این تالار عظیم در زمان خشایارشا به اتمام نرسید و فرزندش اردشیر اول دستور داد تا درب جنوب شرقی آن را بسازند .
ج- کاخ سه دری یا تالار شورا ، حرمسرا ، خزانه و بناهای کم اهمیت تری که در قسمت جنوبی مجموعه بنا شده اند .
نقوش برجسته پارسه :
جالبترین نقوش برجسته پارسه حاشیه ای است که روی دیواره پلکان شرقی آپادانا کنده شده است . طول این نقش برجسته ها 93 متر است و دارای سه ردیف نقش می باشند ، در مرکز حاشیه علامت اهورامزدا نقر شده و تصویر یک مرغ خیالی ( عنقا یا سیمرغ ) که یکپای خود را به علامت پرستش و احترام بلند کرده روبروی علامت اهورامزدا قرار دارد . دو نفر از سپاهیان مخصوص شاه به حالت سلام در طرفین قسمتی که خالی مانده است ، ایستاده اند . تمام جاهای خالی را با تصاویری از درختان و بوته ها پوشانده اند . در انتهای حجاری نیز تصویر شیری حک شده که گاوی را مورد حمله قرار داده است .
در قسمت اصلی حاشیه عده ای از سربازان جاویدان ایستاده اند ، نمایندگان ملل و اقوام تابعه هدایای خود را به شاه عرضه می کنند . این افراد را با توجه به لباس و کلاهشان می توان شناخت . در میان این نقوش حیواناتی از قبیل گوسفند ، گاو ، شتر ، اسب ، قاطر و حتی زرافه دیده می شوند .شیر ماده ای نیز جزو هدایاست که
توله هایش را از عقب حمل می کنند . این نقوش زیبا چنان بر دل سنگ کنده شده اند که گویی همه آنها از درختان تا آدمیان با نظمی خاص روانه دست بوسی شاه ایران هستند . در تمام حجاریهای موجود در پارسه انسانها بصورت نیم رخ و در حالی که یک پا را جلوی پای دیگر نهاده اند نموده شده اند . قیافه ها مشابه هم هستند و بنظر می آید که هدف تنها ترسیم پیکر انسانی بوده ، ولی نکته جالب این است که چهره های یکسان همگی دارای نوعی آرامش و سکون خارق العاده اند طوری که بیننده را مجذوب خود می کنند.
از دیگر نقوش موجود پارسه که البته اهمیت آن کمتر از نقش برجسته سلام نوروزی نیست ، دو حجاری روی دیوار سربازخانه سربازان جاویدان است . هر یک از این حجاریها دارای تصاویری بدین شرح می باشند . داریوش روی تخت شاهی نشسته و پشت سرش ولیعهد ( خشایارشا ) ایستاده . پدر و پسر شاخه نیلوفری دو غنچه در دست دارند ( نیلوفر در ایران و مصر علامت مقام سلطنت بوده است . ) در جلو شاه دو بخوردان نهاده اند و شخصی که احتمالاًمتظلمی است در لباس مادی روبروی او ایستاده در حالی که دست خود را به قصد احترام یا به جهت نرسید نفسش به مشام شاه بر دهان نهاده . پشت سر این فرد دو نفر خادم درباری ایستاده اند . پشت سر خشایارشا نیز چند نفر ایستاده اند . یکی از آنها دستمالی در دست دارد و بعد از او اسلحه درا شاهی با تیر و کمان و خنجری بر کمر دیده می شود . غلاف این خنجر از بهترین آثار منقوش هخامنشی است که تا حال یافت شده . قسمت بالای غلاف دو مرغ خیالی تصویر شده و در طول غلاف نه بز کوهی ردیف هم که سرهای خود را برگردانده اند حک شده و قسمت پایین غلاف به شکل سرقوچ ساخته شده است . این غلاف بزرگترین شاهکار صنعتی هخامشی از لحاظ طرح و نقش و ظرافت است . پشت سر اسلحه دار دو نفر از سربازان جاویدان به حالت سلام ایستاده اند . در تالار بزرگ آپادانه و کاخ صدستون ، ستونهایی عظیم برافراشته بودند که در واقع نوعی زینت بنا بوده است و هدف از ساختشان عظمت بخشیدن به تالار بارعام شاهان بوده است ، وگرنه سقفها نیازی به این همه ستون جهت استحکام نداشته اند . ارتفاع این ستونهای بلند و نازک قریب 18 تا 20 متر بوده و دارای سرستونهایی بشکل نیم تنه دو گاو که تمام سنگینی سقف را بر پشت خود تحمل می کرده اند . این سرستونها
صد در صد ابتکاری ایرانی است . در مداخل کاخ داریوش همچنین سرستونهای چوبی بوده که مزین به سر انسانی بوده اند .
تندیس داریوش بزرگ ـ شوش :
شاید بهترین نمونه هنر پیکر تراشی هخامنشی مجسمه تمام نمای داریوش بزرگ است که در نیمه دوم دسامبر 1972 توسط هیئت باستان شناسی فرانسوی در ویرانه های شوش بدست آمد .این مجسمه از یک تکه سنگ یکپارچه تراشیده است که به احتمال زیاد از کانهای مشهور مصری در وادی هامات در نزدیکی دریای سرخ آمده است . پایه سنگی مجسمه 81 سانتیمتر بلندی دارد و ارتفاع کنونی آن 46/2 متر است که با احتساب قسمت بالایی آن که نابود شده نزدیک به 3 متر بلندای آن بوده است . این مجسمه دارای کتیبه هایی به 4 زبان مصری ، پارسی باستان ، ایلامی و اکدی می باشد و درکل سند مهم تازه ای برای مطالعه در باب جامه پارسی است . این مجسمه علی رغم تمام همانندیهایی که از هنر مصری به همراه دارد و با اینکه حالتش با قوانین هنر مصری جور در می آید ، بسیاری از خصایص آن با شکوه ، متانت و سکون پیکرتراشی پارسه جور در می آید .
پل های هخامنشی :
از دیگر آثار معماری و حجاری هخامنشی در مرودشت می توان به پل بند درودزن اشاره کرد . این پل بند که کار پل و سد را با هم انجام می داده بر روی کر ، بر دهانه آبگیر کانال بزرگ داریوش واقع شده است . این ساختمان در سالهای 1965 الی 66 میلادی توسط هیأتی از طرف دانشگاه پهلوی شیراز با مدیریت دکتر مورای ، ب . نیکل مورد حفاری قرار گرفت و در سال 1969 این بنای منحصر بفرد بواسطه واقع شدن در محوطه ساختمان سد جدید برای جلوگیری از انهدام آنرا منتقل کرده و در محل دیگری در همان سمت رودخانه 3 کیلومتر دورتر در مقابل سد جدید برپا کردند .
در محل پل خان یعنی دست تلاقی رودکر با رود پلوار پل میانی بوده که احتمالاً در زمان هخامنشیان در محل وجود داشته و لردکروزن در آخر قرن نوزدهم این پل را که دارای دو چشمه قدیمی بوده دیده است .
همچنین در سال 1340 شمسی طی حفاری هیأتی از باستانشناسان انگلیسی به سرپرستی استروناخ در پاسارگاد آثار یک دیوار سنگی بطول 16 متر و بلندی 5/2 متر در دو سمت رودخانه و بقایای پلی کشف شد . این پل 16 متر طول داشته و مرکب از سه ردیف پایه که هر ردیف آن شامل 5 ستون سنگی به ارتفاع 2 متر بوده بنا شده است. پایه های این ستونها بصورت چهار گوش و قطر ستونهای مدور 85 سانتیمتر بوده است . استروناخ این پل را بدوره هخامنشی نسبت می دهند .
معماری صخره ای :
اگرچه ایرانیان در دوره مادها با معماری صخره ای آشنا بودند اما هخامنشیان این صنعت را متحول ساخته و به کمال رساندند . سخن از آرامگاههای شاهان هخامنشی در نقش رستم و کوه مهر است در این مکانهای مقدس می توان نهایت سخت کوشی ایرانیان را لمس کرد که با چه همتی سینه کوه را شکافته و 350 مترمکعب سنگ را از دل آن بیرون ریخته اند تا جایگاهی در خور فرمانروایان پارسی مهیا سازند . این یادگارهای درخشان که به شکل صلیب با چهارشاخه مساوی ساخته شده اند همگی از یک طرح کلی ( تقلید از آرامگاه داریوش
کبیر ) پیروی می کنند . بر شاخه بالایی شاهنشاه در جامه پارسی بر روی سکویی سه پله ایستاده و در زیر سایه فرکیانی ، آتش شاهی را نیایش می کند و از گوشه تصویر هلالی با گوی بسیار نازک سر بر آورده . سی تن از نمایندگان ملل تابعه تخت شاهی را بر سر دست می برند . در دو سوی داریوش سربازان و بزرگان ایران زمین ایستاده اند . بر دو شاخه میانی کاخی با یک در نقش است که به یقین مظهری از خانه ابدی شاهنشاه می باشد . در گذر از درب ورودی راهرویی قرار گرفته که در دیوار روبرو دارای اتاقکهایی و درون این اتاقکها جایگاه ابدی شاهان و افراد خانواده شان در عمق سنگ کنده شده است .
برجهای هخامنشی :
از معماری هخامنشیان در سرزمین پارس دو بنای برج مانند نیز باقی مانده که یکی از ایندو موسوم به زندان سلیمان واقع در پاسارگاد تا حدود زیادی ویران شده است اما بنای دیگر واقع در محوطه نقش رستم علی رغم برخی نقصها هنوز هم پابرجاست . این برج یک بنای چهارگوش و پله دار است که بر اساس طرح و نقشه برج پاسارگاد ساخته شده است . مصالح بکار رفته در این برج ترکیبی از سنگ آهک سفید مرمرنمای و سنگ خاکستری است ، از سنگ سیاه نیز در طاقچه های مضرس آن استفاده کرده اند . قطعات سنگ بکار گرفته شده بدون ملاط و در برخی جایها با بستهای دم چلچله ای بر هم جفت شده اند . در ذکر عظمت معماری بنا کافی است دانسته شود که در دیوار غربی آن تخته سنگی به بزرگی 40/4 متر کار گذاشته اند . این بنا را می توان مخلوطی از معماری هخامنشی دانست ، کاربرد سنگهای سیاه در زمینه سفید ، از مشخصات معماری پاسارگاد است . بستهای دم چلچله ای بیشتر بدوره داریوش و خشایارشا تعلق دارند . در و درگاه ورودی بنا همانند در و درگاه ورودی آرامگاهها می باشد و طرز چیدن سنگها بدون نظم و بدون ملاط نیز نخستین قسمتهای سکوی پارسه را بیاد
می آورد .
«دانشنامه مُهر و حکاکی در ایران» کتابی نفیس درباره مهرها و هنر حکاکی در ایران از روزگار باستان تا دوره اسلامی است. در این اثر که به کوشش محمدجواد جدی، گردآوری شده، سابقه شش هزار ساله مهرها را با تصاویری که در جای جای کتاب به چشم میخورد پیش روی خواننده قرار میدهد.
پیشینه فرهنگ و هنر در فلات ایران به بیش از هشت هزار سال میرسد و با توجه به آثار چشمگیر به جای مانده از دوران پیش از تاریخ میتوان ادعا کرد که کندهکاری، نخستین اثر هنری انسان بدوی است. پیش از اختراع خط، مُهر در ایران، اولین ابزار و مهمترین رکن در شناخت اسناد بود و ایرانیان بیشترین سهم را در ایجاد و تکامل هویت مهر در جهان داشتهاند.
ویژگیهای اصلی دانشنامه
پیشگفتار کتاب «دانشنامه مُهر و حکاکی در ایران» دربردارنده آگاهیهای ضروری است و راهنمای خواننده برای ورود به فصلهای چهاردهگانه کتاب است. نویسنده کتاب (محمد جواد جدی) پژوهش بسیار گستردهای در زمینه مهر و هنر حکاکی در ایران انجام داده است، پژوهشهای گسترده وی را به نوعی میتوان با نام خانوادگی او همسو دانست زیرا بسیار سختکوش و جدی به بحث و بررسی در زمینه مهرها پرداخته و موشکافانه آنها را بررسی کرده است.
تأليف این دانشنامه چند هدف را در پي داشته است؛ نخست اينكه ميتواند به عنوان راهنمايي جامع براي این موضوع (مهر و هنر حکاکی) در ایران بهشمار آید، دوم اینکه تصاویری که در این کتاب از آن بهره گرفته شده برای پژوهشگران و هنرمندانی که در این زمینه پژوهش میکنند، بسیار سودمند و ارزشمند است و سوم، این کتاب تنها به بررسی یک مهر نپرداخته بلکه با استناد به منابع معتبر و با مروری گذرا بر سیر تاریخی و هنری مهرها پژوهش گسترده، دقیق و ارزشمندی انجام داده است.
مطالب چهاردهگانه دانشنامه مهر و حکاکی در ایران
مطالب کتاب با فصل نخست که «تاریخ مهر و حکامی» نام دارد، آغاز میشود در این فصل از مهر و سابقه چند هزار ساله آن سخن به میان آمده است و مهر را یکی از کهنترین دستاوردهای انسان میداند که در درازنای تاریخ همچنان جایگاه ویژه خود را حفظ کرده است و روشنگر نکات بسیار مهمی در زندگی بشری بهشمار میآید. سپس به فصل دوم کتاب با نام «از مهر تا انگشتری» میرسیم. در این بخش افزون بر بررسی مهرهای سربی و مهر در کتب مقدس عهد عتیق و عهد جدید به جمشید و نگین انگشتری، نقش نگین حضرت موسی(ع)، حضرت عیسی(ع)، حضرت سلیمان (ع) و حکایت انگشتری او پرداخته شده است.
فصل سوم کتاب «مهر از آغاز دوره هخامنشی تا پایان دوره ساسانی» نام دارد. در این بخش از زبان داریوش هخامنشی میخوانیم: «آنان ابتدا گل را به شکل لوح درمیآوردند و یک طرف آن را بر روی میزی میکوبیدند تا سطح آن هموار شود. سپس نویسنده با قلم مخصوص، نشان میخی را بر لوح نرم میفشرد و کالای تحویل شده را به دقت ثبت مینمود و مسئولی روی سمت چپ آن را به نشانه تایید مهر میکرد.»
فصلهای چهارم، پنجم و ششم کتاب به «خط کوفی، خطوط ششگانه و مهرهای دوران اسلامی»، «مهر و سیرتکاملی خط و خوشنویسی در عصر ایلخانی» و «مهرهای دوران تیموری و صفوی» پرداخته و مهرها را در سدههای اسلامی بررسی میکند و میگوید که ایرانیان در قرون میانه اسلامی برای اولین بار کتابت را به عرصه هنر آوردند و خالق شگفتیهای تحسینبرانگیزی در این زمینه شدند. در این فصول مهر در کلامالله مجید مترادف ختم، خاتم، مختوم و نختم به کار رفته و همچنین مهر را در کلام امیرمومنان حضرت علی(ع) بررسی کرده است.
«مهر در دوره قاجار» فصل هفتم کتاب را دربرمیگیرد و جایگاه مهر در اعتباربخشی به اسناد و نامههای رسمی را به تصویر میکشد. همچنین به رسم مهر کردن قرآن در دوره قاجار میپردازد و نشان میدهد که مهر در قبالههای ازدواج دوره قاجار از ارزش بسیاری برخوردار است.
«معرفی حکاکان بزرگ و نحوه کار آنان»، «هنر سجعسازی مهر»، «سجع مهر برخی از پادشاهان»، «سجع مهر برخی از رجال و شاهزادگان»، «مهرهای اماکن متبرکه، علمای اسلامی، مراجع تقلید، و هنرمندان»، «مهر در کشور عثمانی و شبهه قاره هند» و «فرهنگنامه مهر و حکاکی در شعر و ادبیات فارسی» بخشهای دیگر کتاب است که دربردارنده آگاهیهای بسیاری در زمینه مهر و هنر حکاکی در ایران است و اطلاعات بسیاری به پژوهشگران و هنرمندان میدهد.
دانستن این نکتهها نیز ضروری است که مولف کتاب نکتههای تکمیلی خود را در قالب سخن آخر گنجانده و تقریظهایی را که صاحبنظران بر این اثر و دیگر آثار مرتبط وی نوشتهاند نیز در انتهای کتاب آورده است. ارجاعات متعدد به منابع و مآخذ در پایان هر فصل و عکسها و تصاویر فراوان در جایجای کتاب و توضیحاتی که در شرح عکسها آمده بر سودمندی و روشمندی کتاب افزوده است.
نمایه نامها و مکانها نیز در 144 صفحه در پایان کتاب آمده است. این نمایه ارزشمند که محتوای دانشنامه را دسترسپذیرتر میکند شامل نمایه متن و سجع مهرها، نمایه مهر صحافان، نمایه مهر وقف کتابخانهها، نمایه مهرهای قرآنی، نمایه نامها، نمایه مکانها، نمایه حکاکی و زمینههای وابسته است. یکی از نکات مهمی که این اثر فاخر را چشمنواز میکند بهرهگیری از جلد و روکشی زیبا با قاب زرشکی است که تصویری از یک مهر (یکی از دورههای تاریخی ایران) بر زیبایی جلد این اثر فاخر افزوده است.
یادداشت زندهیاد باستانیپاریزی بر این دانشنامه
در یادداشت باستانی پاریزی میخوانیم: «کتاب مُهر و حکاکی آقای محمدجواد جدی، فاضل محترم ـ یکی از جدیترین کتابهایی است که در سالهای اخیر به چاپ رسیده است. کتابی که مستقیماً با تاریخ و منابع تاریخی در طول تاریخ ایران سروکار دارد.
مُهر یکی از وسائلی بود که تا پیش از فراگیری الکترونیک، در جیب هر آقا یا خانمی ـ مثل نخود و کشمش جای داشت و حکاکان و مُهرسازان مردمان هنرمند و ادیب بودند که در صنعت خود منتهای ظرافت را به کار میبردند و سجع مُهر را با لطائف حکمی و اصول قرآنی میآمیختند. و هیچ سندی نبود که بدون این نقشهای چشمنواز در محاکم مذهبی و عرفی و اخیراً حقوقی بتواند کارساز باشد و بیخود نبود که ادیبالممالک فراهانی ـ از احفاد قائم مقام فراهانی در محاکماتی که در گیرودارش بود از قاضی عدلیه بلد مینالید اما آن قاضی حکام به احکام قرآنی گویا اعتنایی نداشت و همیشه میگفت: قرآن نخورده مُهر و نخواهد شدن سند…
اتفاقاً خانوادة ادیبالممالک و قائم مقام فراهانی مُهردار سلطنتی بودهاند در عصر صفویه ـ به اعتبار این که گویا مُهر حضرت سجاد در خانوادة آنها بوده و مردم خصوصاً مرضا ـ از توسل بدان شفاعت میطلبیدند و مُهر را در لیوان آبی گردانده به خورد مریض میدادند به امید اینکه بهبود یابد. و من عکس آن مُهر را در کتاب حماسه کویر چاپ کردهام. هرچند مورد اعتراض تنی چند در آذربایجان شد. (چاپ1382، ص145به نقل از روزنامة پارس شیراز)»
دانشنامه مهر و حکاکی از نگاه استاد آیدین آغداشلو
در نوشته آیدن آغداشلو میخوانیم: «هنر طراحی و حکاکی مُهرها، از اصیلترین هنرهای ایرانی – چه پیش از اسلام و چه پس از اسلام – بوده است و در هر دورانی به صورت آیینهای تابان و راستگو، مفهوم و معنای انسان روزگار خود را منعکس و حتی در دشوارترین ایام تاریخی، سیاسی، اجتماعی و هنری نیمة دوم قرن سیزدهم هجری قمری نیز همچنان – به یمن هنرمندانی بزرگ و یگانه – نقش و وظیفة خود را ایفا کرده است.
حکاکی مُهرها سابقه و عمری بیش از شش هزار ساله دارد و به حق، سرآغاز هنر گرافیک و نشانهسازی در تاریخ فرهنگ بشری است، هنری که به خاطر ذات و جوهر «تکثیر»ی خود توانست به صورت یک ضرورت در پهنة روابط اجتماعی و اقتصادی انسان به ظهور درآید و تا قرن گذشته، هر سندی را اعتبار بخشد.
اما جنبة مصرفی آن، مانع کار خلاقه و شگفتانگیز استادان این هنر نشد. آنها مانند هر هنرمند ایرانی دیگری، همیشه در جستجوی آفاق رفیع معنوی، آن را بر صدر نشاندند و اولویت دادند. مهارت فنی و چیرهدستی این هنرمندان، مخصوصاً در یکهزار سال گذشته، هنری اعجابآور را به نمایش گذاشت که هنرمند حکاک میتوانست زیباترین و بی نقصترین نوشتههای خوشنویسی شده را، آن هم در موارد بسیاری به طور معکوس، بر روی سنگ بنشاند و آراستگی و کمال خیرهکنندهای حاصل دهد.
این حکاکان قدیمی و استادان فروتن، هنری را دنبال کردند و تبلور دادند که تقریباً به نحوی مساوی، در اختیار قشرهای گوناگون جامعه قرار میگرفت و از پادشاه تا یک معلم ساده را پوشش میداد. طبیعتاً «مُهرهای سلطنتی» از امتیاز ویژة به کارگرفتن استادان برجسته و یگانه برخوردار میشدند، اما همین استادان شریف، هیچگاه هنر و کارشان را منحصراً در اختیار عالی مقامان دورانشان قرار نمیدادند و بسیاری از عالیترین آثارشان به سفارش علاقهمندان و هنردوستانی که به این هنر عشق میورزیدند پدید میآمد.»
«دانشنامه مُهر و حکاکی در ایران» را کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی با همکاری فرهنگستان هنر و مرکز دایرهالمعارف انسانشناسی منتشر کرده است. این کتاب در 864 صفحه با شمارگان دوهزار نسخه و بهای با قاب 300 هزار تومان و بدون قاب 250 هزار تومان در دسترس علاقهمندان حوزه تاریخ و هنر قرار گرفته است.
هنر فلز کاری در دوره هخامنشی ، بدون شک ما را با پیدایش نخستین امپراطوری جهان و سازمان یافته ترین و مقتدر ترین دولت ها روبررو می کند . مدیریت و نظام اداری و سازماندهی در این دوره به گونه ای بود که اقوامی گوناگون از کرانه های دریای روم تا مرز های هند ، واز سرحدات چین تا ماورای دریای سیاه ، در آسایش و رفاه و نعمت فراوان می زیستند . سیاست شاهان هخامنشی ، که بر مبنای احترام و پاسداری آداب مذهبی وسنن و رسوم هنری هر محل بود ، موجب پیشرفت هنر وتمدن و اشاعه فرهنگ ایرانی در این دوران شد . قوانین مدون کوروش و داریوش اصول عدل و داد را سر تاسر ساتراپ نشین های هخامنشی بر قرار کرد .
مصریان در کتیبه های خود ، داریوش را قانونگذار بزرگ لقب دادند ، واسرائیلیان در کتاب تورات شیوه دادگستری کوروش را ستوده اند و از داریوش به عنوان حامی عدالت و نیکوکار یاد کردند . ارال وارن ، خاورشناس امریکایی ، معتقد است هنر هخامنشی انعکاسی است از اصول سیاسی و اخلاق این عصر . در این هنر روح منطق حکمفرماست .
تصویر ها و صورتهای سنگی مختلف در کتیبه ها و آثار معماری تخت جمشید انعکاسی از روحیه پر ارج و احترام به شخصیت والای انسانی است ؛ در صورتی که از تصویر های کتیبه های کاخ های شاهان آشوری ، که به تجاوز و تهاجم وو فشار به ملل ضعیف افتخار می کردند ، چنین بر می آید که مقام انسانی به پایین ترین درجه رسیده است .
آثار باقی مانده از این دوره بسیار کم است ؛ ولی از این همین تعداد اندک ، شیوه زندگی مردم آن زمان مفهوم می شود. در معماری تناسب و توازن اشکال به دقت رعایت شده است ، و بنای تخت جمشید و کاخ زمستانی شوش وهنر و تمدن این عصر است .
هنر هخامنشی سکون و آرامش خاص خود را دارد ، و از سبک آشوری ، کا ملا متمایز است ؛ زیرا آثار قوم آ شور ، بر خلاف هنر هخامنشی ، نشان دهنده جنگ و استیلا است . هنر ی که در سبک معماری تخت جمشید و سنگ تراشی و نقش پردازی و کنده کاری کتیبه ها و ستون ها و سر ستون ها به کار رفته، تلفیقی است از هنر محلی فلات قاره ایران ، آشور ، ماد و سایر ملل تابعه که جزو شاهنشاهی ایران بوده اند.
واما فلز و هنر فلز کاری که در این دوران به اوج شکوفایی و عظمت رسیده بود در خیلی از موارد نشانه عظمت و اوج اقتدار شاهنشاهی هخامنشی به حساب می آید وافسوس و دریغ که از آن همه شکوفایی و زیبایی جز نام و مقداری اشیای باشناسنامه وبی شناسنا مه چیزی دیگری بر جای نمانده است.
اهمیت فلز و هنر فلزکاری در دوره هخامنشی | هنر در دوره هخامنشیان
با روی کار آمدن پارس ها و تشکیل حکومت هخامنشی (550-330ق.م) اهمیت فلز و هنر فلز کاری با توجه به شناخت دیرینه اقوام ساتراپ نشینان که اینک فرمانبردار حکومت هخامنشی بودند تحوّل یافت و از جایگاه ویژه ای برخوردار شد و بر ادوار پس از خود تأثیر گذاشت. اشیای فلزی بسیاری از زمان هخامنشی در مکان های گوناگون، چه از طریق کاوش های علمی و چه به صورت کشف اتفاقی به دست آمده که عبارت اند از: شوش، گنجینه جیحون و همدان، که دو مورد اخیر به صورت اتفاقی به دست آمده اند. دوره هخامنشی اوج هنر فلزکاری در زمینه های ریخته گری، چکش کاری، ترصیع و قلمزنی و … است.
در نقوش برجسته تخت جمشید آثار و نشانه هایی به شکل ظروف در دست هدیه آورندگان و اسلحه در دست سربازان دیده می شود. برخی از اشیاء در موزه ها وجود دارد که حاکی از قلمزنی در این دوره است.
به دنبال حمله اسکندر و به آتش کشیدن تخت جمشید، گنجینه های موجود در آن به آتش کشیده شد و همچنین اشیاء و ابزار فلزی بسیاری آن زمان به دستور اسکندر ذوب و به سکه تبدیل شده است، به همین سبب آثار زیادی از فلزات هنری که ویژگی های چکش کاری ، ترصیع ، و قلمزنی ودر کل شناسنامه گویا ی فلزی دوره هخامنشی را داشته باشند به دست ما نرسیده است. انواع فلزاتی چون مفرغ، طلا، نقره و آهن در این دوره از مناطق مختلف برای تخت جمشید آورده می شد که حاکی از استفاده زیاد از اشیای فلزی و هنر قلمزنی با نقوش بسیار زیبای هخامنشی است که عبارتند از طوق گردن، سینه بند، گوشواره و …(سامی، 1330، ص69).
از جمله اشیای شناخته شده در دوره هخامنشی دو لوح سیمین به وزن 4 کیلوگرم و زرّین به وزن 5 کیلوگرم است که در موزه ملّی ایران نگهداری می شود. اشیای به دست آمده از سواحل رود جیحون در نزدیکی بلخ در ترکستان یا ماوراءالنّهر چون گردونه زرّین که به وسیله دو اسب کشیده می شود و دو نفر بر این گردونه سوارند، در قرن پنجم ق.م ساخته شده که از اشیای نفیس موزه بریتانیا است.
در زمان هخامنشی برای ساخت فرم و شکل اشیا از دو شیوه ریخته گری یا قالب ریزی و چکش کاری استفاده می شده. تنوع در فرم های ظروف در این دوره فراوان است و از جنبه اشکال تزیینی نیز به شیوه های مختلف اجرا شده اند که عبارت اند از: ظروف مثل کوزه، جام، بشقاب، ریتون از جنس طلا و نقره، سلاح ها و زیورآلات، روکش درها و کتیبه ها. ظروف اکثراً به شکل کوزه و از جنس نقره، با بدنه مخروطی و شیارهای(ـ بر گرفته ا ز مقا له ی قلمز نی مندرج در سایت باستان شناسی)
عمودی موازی با دو دسته به شکل حیوان به عقب برگشته که حیوانات شبیه بز کوهی، اسب و … هستند که در نقوش تخت جمشید در دست هدیه آورندگان دیده می شود. کاسه ها دارای کف و بدنه پهن و لبه تخت به خارج برگشته اند که با گل های کوکب و گلبرگ های بزرگ که سطح بدنه را در بر گرفته و کف آنها دارای نقوش بادامی شکل است که با تصویر حیواناتی چون بز کوهی مزیّن شده اند. نقش مایه های تزیینی هنر قلمزنی این دوره اکثراً به اشکال حیوانات و جانوران و نقوش گیاهی چون: برگهای نخل، گل ها و غنچه های لوتوس و گل برگ ها و شیارهای افقی است. زیورآلات مثل: دستبند، گردنبند، گوشواره که با فیروزه، لاجورد، زمرد، کریستال، یشم و عقیق مرصع کاری و روکش درهای چوبی از نقره یا مفرغ قلمزنی شده اند (لک پور، 1375، ص9) .
اهمیت فلز آهن در دوره هخامنشی
در 1500 سال قبل از میلاد اقوام ساکن در غرب ایران یعنی هیتی ها و مردم میتانی این فلز را می شناختند و در بد و پیدایش به علت نایاب بودن این فلز از آن برای مصارف زینتی استفاده می شد بعدها از این فلز به علت مقاومت بیشتر نسبت به فلزات دیگر به عنوان وسایل وابزار های کشاورزی ، نظامی ، و….. استفاده می شده و توالی در استفاده از این فلزتحولی شگرف را درعرصه جهانی آن روز به وجود آورد ویکی ازنماد های قدرتنمایی دولتها و نظام های حاکم آنزمان شد با برآمدن هخامنشیان به عنوان یک امپراطوری و داشتن متالوژی آهن در سرزمین ایران در آن دوره حدود 100 سال از اروپا جلوتر بوده است از جمله مصالح آهنی عصر هخامنشی که در ایران ساخته می شد میخ، بست ، و تسمه ، را می توان نام برد این اشیاء برای بهم پیوستن ستونهای ساختمانهای مرتفع در دوره هخامنشیان (700 تا 330 پیش از میلاد) بویژه در بناهای تخت جمشید و پاسارگاد ، به کار می رفته اند . برای اتصال ستونها و سنگها در بناهای تخت جمشید و پاسارگاد ،قلابهای آهنی در آن مصالح جاسازی و به وسیله سرب ماب کار گذاشته می شدند .
تیله کوت در گزارش باستان شناسی خود وهمکارانش در ایران ضمن اشاره به این واقعیت که تخت جمشید و پاسارگاد نیاز زیادی به تولید آهن داشته می نویسد : « در بعضی از مناطق مسکونی جدید و قدیم این ناحیه از جمله در تل تخت و قلعه پاسارگاد قطعاتی از پس ماند های آهنگری می رود مقصود (ـ ک . هفت هزار سال هنر فلز کاری در ایران ص 55)تیله کوت نا خالصی های کلوخه آهن اسفنجی ، باشد زیرا در آن عصر آهن اسفنجی محتوی ناخالصیها ، برای ساختن میخ ، قلاب و سایر آ لات و ابزار آهنی ، مصرف می شده است .
تیله کوت در ادامه سفر خود ضمن بازدید از آثار ذوب آهن هنشک ، واقع در نزدیکی ده بید می نویسد : « دو توده از پس مانده های ذوب آهن در دره ای کوچک دیده شد. در یکی از این دو کانه کلوخه شده و در دیگری سر باره ای سبکو یک دم ، وجود داشت. » جزئیات آندم ، قبلاً به وسیله ورتایم ، منتشر شده بود . احتمالاً در حوالی اولین توده آماده کردن بار و در حوالی دومین توده تولید و یاذوب آهن انجام می گرفته است کلوخه های پیدا شده در آن محل حاوی 65/84 درصد هماتیت 5/12 درصد وستیت بوده است درفاصله کمی از این محل ، کانه های هماتیتی با 78 درصد هماتیت و نیز کانه های گونیتی پیدا شده اند
سرب
راجع به موارد کاربرد سرب در ایران قدیم اسناد زیادی در اختیار نیست از قرن هفتم پیش از میلاد از زمان هخامنشیان ، مصرف سرب به طور قابل ملاحظه ای به عنوان ملات در کار های ساختمانی ، سد سازی ، پل سازی و نیزبرای ساختن برخی از ظروف ، افزایش یافته است
صنایع دوره هخامنشیان | هنر در دوره هخامنشیان
به طور کلی صنایع دوره هخامشیان به دو گونه بود یکی صنایع پارسیهاو مادها و دیگری صنایع ملتهای دیگر مانند بابلی ها ــ فنقی ها ، مصری ها و یونانیها.
صنایع پارسها و مادها عبارت بودند از سنگتراشی ، معماری ، اسلحه سازی ، زرگری ، پارچه بافی ، فلزکاری ، کاشی سازی ، و ساختن اثاثیه خانه همچون صندلی ، تخت خواب ، میز ، گلدانهای مرمر ، ظروف و مجسمه های فلزی ، و بافتن قالیهای گرانبها . بابلی ها به قالی بافی و ساختن کاشیهای زیبا ، لیدی ها به نو گری و پیکره سازی مصری ها به بافت پارچه های کتانی و تهیه کاغذ پاپیروس ، پارت ها به ساختن تیر وکمان ، فینیقی ها به بافت پارچه های ارغوانی و ساختن اشیاء شیشه ای رنگا رنگ و ساختن کشتی .
معادن فلزدر دوره هخامنشی
در آذربایجان مس،سرب ،نقره ، لاجورد به دست می آمد.(1ـ ک . سیر تکاملی تولید آهن و فولاد در ایران وجهان .ن . ناصر توحیدی ص 57)
در گیلان ومازندران شمشادوآهن به دست می آمد.
در باختر ،مس،سرب وبعضی از فلزات به دست می آمد.
در آن طرف جیحون طلا به دست می آمد .
در مغرب دریاچه ارومیه ،مس وآهن به دست می آمد.
در پارس وبختیاری ،مس سرب ونقره به دست می آمد.
در هند ،خاک طلا ،ادویه جات وعطریات به دست می آمد.
در ارمنستان وکاپادوکیه،مس،سرب وابزار آلات فلزی به دست می آمد.
درآشور ابزارآلات فلزی، اسلحه وپارچه های بافته شده از ملیله دوزی ومنبت کاری به دست می آمد.
در لیدیه ،ظروف طلاومجسمه های فلزی به دست می آمد.
در حبشه ،عاج وچوبهای قیمتی وبلور به دست می آمد.
باید بدانیم که اینها تنها چیزی نبود که از ایلات های مختلف به دست می آمد وتجارت منحصر به اینها نبود.
آثار فلزی هخامنشیان
بیشترین آثار به دست آمده از دوره هخامنشیان در کاخ ها و مناطق ساتراب نشین های تابع این سلسله بوده است که از نظرآثار یافته شده درکاخ ها می شود به کاخ های و باقیمانده های کاخ پاسارگاد کورش و تخت جمشید در شیراز ، کاخ آپادانا در شوش ، واز نظر مناطق ساتراب نشین می شود از گنجینه همدان ، و گنجینه جیحون ، به عنوان مثال می شود نام برد و تقسم بندی کرد .
هنرفلز کار هخامنشیان وابسته به اقوام تابعی چون مادها ، مانایی ها ، سکایی ها ، هندی ها ، عیلامی ها ، پارتی ها و…… بود که این اقوام هم در نقش برجسته های کاخ آپادانای تخت جمشید در حال آوردن هدیه های از فلزات و اشیای دیگری هستند که سند مهمی در اثبات این ادعا ست.
در بیشترکتابهای که در زمینه فلز کاری دورهخامنشیان نوشته شده این مسئله ذکر شده و هر کدام از کتابها به گونه ای فلز کاری دوره هخامنشیان را منشاء یکی از این اقوام می داند ولی بیش تر از همه این اقوام مادی،آشوری، هندی، سغدی، بلخی ، مصری هستندکه نام برده شده اند. حتی در سنگ نوشته کاخ آپادانای شوش خود داریوش نیز از مصری ها ومادی ها نام می برد. هندی ها در به دست آوردن خاک طلا که در نقش بر جسته پلکان آپادانا این قوم را در حال حمل کردن کیسه ای نشان می دهد که
(1ـ ک. تاریخ وتمدن ایران در دوره هخامنشیان .ن . عباس قدیانی .ص . 237و 238)به نقل از مفسران این کیسه خاک طلا است .پس به این نتیجه رسیده اند که خاک طلا از هند استخراج می شده است . و یا در مورد آشوری ها به خاطر تشابه آثاری به دست آمده و هنر فلز کاری آشوری این اشیاء را به آشوری نسبت می دهند ویا مادها که از اقوام مهم در ا ستخراج و استحصال فلزات و فن فلز کاری به شمار آورده اند. که البته این اقوام هم از اقوام پیشین خود این صنعت وهنر رابه یادگار به امانت نگهبان بوده اند.
کاخ پاسارگاد
به کمک نقشه بازسازی شده ی این اثر که توسط کورش کبیر هخامنشی ساخته شده .؛ می توان به تصوری ازاین بنای با شکوه دست یافت . در قسمت اصلی ساختمان و در جنوبی غربی ، در اطرف حیاط ، انبارهای بزرگ ساخته شده بود در الواح دیوانی که به خط عیلامی از تخت جمشید به دست آمده به خزانه ی پاسارگاد هم اشاره شده است . مثلاً کارگران ابواب جمعی ، ثویه یئوده رییس خزانه دار ی کل در این خزانه انجام وظیفه می کرده اند . همچنین پوست بز و گوسفند های ذبح شده تحویل این خزانه می شده است . روی هم رفته می توان گفت هر چند در زمان هخامنشیان به خاطر امنیت زیاد ، آبادی های نیازی به برج و باروی نداشتند ، ولی انبار ها و تاسیسات ذخیره خوراک ا صلی مردم برای روزهای مبادا ، در پشت دیوارهای مطمئن نگهداری می شده است . این کاخ بعد از کوروش در زمان داریوش تکمیل شده و کاخ دوم ناتمام کوروش را داریویش شاه به اتمام رسانید و تکمیل ساختمان باغ بزرگ و سرسبز پاسارگاد با جوی های روان بسیارو کاخ ها و کوشک های ضمیمه آن نیز باید به وسیله داریوش انجام گرفته باشد
کاخ شوش
سرمای سخت زمستانی فلات ایران ، به زودی داریوش را وادار به بنای کاخ دیگری در شوش کرد تا کاخ زمستانی او باشد . این کاخ نخستین مجموعه ی ساختمانی است که شالوده ی آن را داریوش ریخته و به همین سبب برای زیبا یی و استحکام آن از هیچ تلاشی فرو گذار نشده است . این کاخ را بر خلاف ساختمان های آجری متداول در شوش با سنگ ساخته اند داریوش خود در سنگ نبشته ی معروف خود که خوش بختانه به خط میخی فارسی باستانی ، عیلامی ، و بابلی به دست ما رسیده است از تدارکات ساختمان سخن می گوید و این امکان را فراهم می آورد تا تصوری از اجرا و تزئین آن به دست آوریم .
متن سنگ نبشته
«این کاخ که در شوش ساخته ام از راه دور مصالح و زیور ؛آن را آورده شد. زمین به طرف پایین برداشته شد . تا در زمین به سنگ رسیدم . چون کندو کوب انجام گرفت پس از آن شفته انباشته شد در بخشی به گودی 40 ارش و در بخشی به گودی 20 ارش ، روی آن شفته کاخ بنا شد و زمین که کنده شد و شفته که انباشته شد و خشتی که مالیده شد و خشتی که مالیده شد آشوری ها آن را تا بابلی آوردهاند از بابل کار هی و یونانی ها تا شوش آوردند چوب « یا کا » از قند هارو کرمان آورده شد زری که در ای جا به کار رفته از سارد و بلخ آورده شد . سنگ گران بهای لا جورد و عتیق شنگرف که در این جا به کار رفته از سغد آورده سنگ گران بهای کدر { فیروزه } که در این جا به کار رفته از خوارزم آورده شد. نقره و آبنوس از مصر آورده شد . زیوری هایی که با آن دیوارآراسته شد. زیوری هایی که با آن دیوار آرسته شد.از یونان آورده شد. ستون های سنگی که در اینجا به کار رفته از دهی « ایبراودشی» نام خوزستان آورده شد. مردان سنگ تراشی که سنگ ها را تراشیدند و نقش انداختند آن ها یونا نیان و ساردیان بودند . مردان زرگری که طلال کاری می کردند آن ها مادیان و مصریان بودند . مردانی که چوب نجاری می کردند آن ها ساردیان و مصریان بودند . مردانی که آجر می پختند آن ها بابلیان بودند . مردانی که دیوار را انودد می کردند آن ها مادیان و مصریان بودند. »
از این کاخ با شکوه که طعمه ی آتش سوزی بزرگی شد ، جز آجرهای لعاب دار رنگی با نگاره هایی از شیر و وجودات افسانهای و صف نگهبانان ، یعنی سایه ی کم رنگی از شکوه و جلال فراوان آن روزگار ان ، تقریباً چیزی بر جای نمانده است
خزانه کاخ داریوش
حیاط شرقی که به حیاط خزانه معروف است بیش از 1100 متر مربع مساحت دارد . در سمت جنوب این بنا سه در وجود داشت که به قسمت خزانه و انبار های کاخ که اشیای گرانبها را در آن نگه داری می کردند . که از قبیل طلا ، پا چه های گرانبها و زربفت ، نقره و اشیای که از دو فلز طلا و نقره ساخته شده بود نگه داری می شد .
اسکندر پس از فتح این کاخ آن قدر غنایم به دست می آورد که لشگر یانش خود را سیر کردند استرابون می نویسد اسکندر در کاخ شوش بیش از 4900 تالان که هر تا لان برابر با 26 کیلو و.زن می باشد طلا و نقره به دست آورد .
کاخ تخت جمشید و آثار فلزی آن | هنر در دوره هخامنشیان
این کاخ که توسط داریوش برای اقامتگاه سیاسی انتخاب شده بود یکی از آثار معماری منحصر به فرد سرزمینمان ایران است که دارای مجموعه ای از بناهای بسیار زیبایی است که هر کدام به نوبه خود قابل بررسی و دارای اهمییت است بزرگترین نقشه ی داریوش ظاهراً این بود که در قلب پارس بارگاهی نو در اندازد که فقط نام او آمیخته باشد و مقام او در جامه ی فرمان روای یک شاهنشاهی بزرگ به نام مردم زیر فرمان اش بنماید . او برای اجرای نقشه ی خود دامنه ی کوه رحمت را بر گزید و فرمان داد تادر آن صفهای مستطیل به پهنای 300 و درازای 445 و بلندای تقریباً 15 متر آماده سازند در این صفه ی بزرگ می باید تا لار بار عام داریوش که منابع بعدی آن را آپادانا می نامند بر روی آن ساخته شود.
تا لار آپادانا
بزرگترین ومهم ترین بنا تا لار بزرگ ، بار، آ پا دانا بود . این تا لار در وسط صفه و درست آن جا که صفه به جلگه منتهی می شود قرار دارد به این ترتیب آپادانا از دور نیز در دید رس بود. آپادانا که یکی از شاهکارهای زمانه خود بود و داریوش شاه هخامنشی برای اینکه کار خود را برای آیندگان معرفی کند و برای اثبات این که آپادا نا را واقعا ً داریوش ساخته است سند محکمی در دست است ف . کرفتر معمارحفاری های تخت جمشید ، که بسیار ی از باز سازی های خوب ، را مدیون او هستیم ، در روز ای 18 و 20 سپتامبر 1933 برج های شمالی « سنگ بنای » داریوش را به صورت سندی سیمین و و زرین به بزرگی 33 در 33 سانتی متر ، یعنی درست به اندازه ی همه آجرهای بنا ، در محفظه ای سنگی پیدا کرد که قطرآن 15میلیمترووزن هر کدام از ازلوحهای طلا 5کیلوگرم ولوحهای نقره 4کیلوگرم که متأسفانه دو عدد از این جعبه های سنگی به همراه الواحشان در همان سال کشف به علت نا معلومی مفقود شدند ودو جعبه سنگی دیگر یکی در موزه ایران باستان ودیگری در همان سال به موزه سلطنتی کاخ مرمر انتقال داده می شود .
این الواح سند معتبری است که نشان میدهد کاخ آپادانا را داریوش ساخته است داریوش به زبان مصطلح
زمان خود می گوید :داریوش شاه ـ شاه بزرگ ـ شاه شاهان ـ شاه کشورها،پسر ویشتاسپ هخامنش .،داریوش شاه می گوید این است شاهنشاهی ای که من دارم ؛ ازختن که آن طرف سغد است تا حبشه
(1ـ ک. ماد، هخامنشی ، اشکانی ، ساسانی ، ن. علی اکبر سرفراز و بهمن فیروز مندی ص 125 )،از هند تا سارد که آن را اهورا مزدا که بزرگترین خدایان است به من ارزانی فرمود اهورا مزدا مرا وخاندان شاهی مرا حفظ کند .
در کاخ آپا دانا به غیر از این الواح زرین وسیمین از نظر تزئینات در زمان خود بی نظیر بوده است ازدیگر ویژگی که می شود برای کاخ آپادانا از جهت تزئینات فلزی نام برد و جود درگاه های بسیار بزرگی بوده است که مزین به طلا و نقره و و گل و بوته و نقش برجسته شیر دار که در زمان خود این تزئینات منحصر به فرد بوده است . درداخل کاخ پر از فرشهای نفیس بوده و پارچه های زربافت که اقوام مختلف در آن به گرد هم جمع می شدند و عید نوروز را در آنجا جشن می گرفتند .
خزانه تخت جمشید | هنر در دوره هخامنشیان
داریوش برای اینکه اقتدار وثروت خود را به اقوام مختلف نشان دهد از این رو درکنارکاخ آپادانا کاخ صد ستون را ساخت تا همه بدانند که داریوش دارای چه قدرت وثروتی است .
دراین تالار انواع شمشهای طلا ونقره وبراده طلا وجود داشته ودر ضمن در گزارشی از آتناتوس مواجه می شویم که از درخت چنارهای طلایی سخن می گوید که کا ملاَ از طلای خالص ساخته شده بودند و سر شاخه های آن در تالار بار عام گسترده بود و این تاک ها و چنارها وظیفه سایه بانی برای شاه هخامنشی را ایفا می کرد البته این تاک تقلیدی از جواهر سازی آشوری زیرا که آشور بانی پال نمونه ای از آن را داشت و هخامنشیان از آن نمونه تقلید کرده بودند پس بنابراین برگرفته از فرهنگ آشوری بود .
زیرا که آشوری بانی پال همونه ای از آن را داشت و هخامنشیان از نمونه ای تقلیدی کرده بودند پس بنابراین بر گرفته از فرهنگ آشوری بود.
« گنجینه همدان »
یکی از مناطقی که از نظر فلز کاری مورد توجه بوده است همدان امروزی یا اکبتان سابق بوده که پس از شکست اژدی هاک توسط کوروش در سال 550 ق.م به دست هخامنشیان افتاده و در زمان داریوش این شهر پایتخت تابستانی هخامنشیان قرار گرفت . در سال 1920.م در این شهر سودجویان به کمک گنجینه ی دست یافتند که متاسفانه از کشور خارج شده و به دست یک مجموعه دار آمریکایی به نام ویدال قرار گرفت .
یکی از این اشیاء مجموعه کیتبه زرینی است از به نام داریوش دوم هخامنشی و مرکب از 20 خط میخی هخامنشی که به مثابه سنگ اول بنابرای ساختمان کاخی در همدان به کار رفته بود .
(1ـ ک هفت هزار سال فلز کاری در ایران .ن. محمد تقی احسانی ص 80)اشیای زرین دیگر چون انگشتر ، گوشواره ، مدال هایی با نقوش بر جسته ، سینه ریز ، سنگ های قیمتی و بازوبند ، در سال 1948 .م. همراه با اشیای دیگری از هنر ایران در موزه کر نوچی پاریس در معرض نمایش این آثار گذاشته شد . در سال 1956.م.م اشیای دیگری به موزه تهران انتقال داده شده که عبارتند از :
1ـ خنجری از طلا که انتهای آن مزین به دو سر شیر است
2ـ سینه ریز طلا با سنگ قیمتی مزین به 10 کله شیر
3ـ جام طلا که نام خشایار شاه اغول بر روی آن حک شده به سه زبان عیلامی ، بابلی ، و فرس قدیم
4 ـ ساغر طلا به شکلی پیکر شیر بالدار
آثار متعدد دیگری هم در همدان پیدا شده که عبارتند از :
1ـ لوح زرین آریا منه ، جد بزرگ داریوش اول
2ـ لوح زرین آرشام ، پدر بزرگ او ، این دو لوح به خط پارسی ، عیلامی ، بابلی ، است مانند الواح تخت جمشید متضمن نسب نامه و حدود ایران باستان است
3ـ الواح زرین و سیمین داریوش اول و دوم
4ـ لو ح زرین اردشیر دو
5 ـ بشقاب زیبا با مدال هایی در وسط که با سر گوزن ، گاو نر و شیر زینت داده شده است . تاریخ ساخت این بشقاب اواخر قرن 6 ق.م است ویژگی این اثر و جود نقش عقاب است که فرهنگ سکایی بر گرفته شده است.
اکتشاف این آثار1ـ به دلیل وجود خزا نه خشایار اول در همدان 2ـ پایتخت هخامنشی بوده 3ـ اسکندر مقدونی خزانه هخامنشی را از تخت جمشید به اینجا انتقال داده است .
گنجینه جیحون| هنر در دوره هخامنشیان
در سال 1877 در سواحل شنی و خشک رود جیحون در نزدیکی بلخ ترکستان روس ، یا ماورا لنهر سابق پیدا شده است . این گنجینه با این حال که دور از مناطق سکایی پیدا شده ولی دارای لباس های سکاییی هستند معرف این نظرثیه است که عمد تاً اقوام سکایی ساخته شده است. این آثار از طریق کابل و هندوستان و در آخر سر در انگلستان پیدا کرده است
در میان این آثار اثر پردازش هست که آن گردونه زرینی است که بادو اسب کسیده می شود .دو نفر در این گردونه ایستاده اند یکی ظاهر اً از بزرگان سکایی ودیگری راننده گردونه است این گردونه طلا به شکل ارابه های جنگی و به سبک به ویژه ایرانی ها چرخ های برگ آنان زرین جواهرات است . ظا هراً در قرن پنجم ق.م ساخته شده است
در میان این اشیای گنجینه جیحون ظروف و زینت آلاتی و جود دارند که هنرمندان سکایی آ ن ها را به سبک هخامنشی ساخته اند . در بعضی از این مجموعه مردان سکایی همانگونه که در سنگ تراشی های تخت جمشید حجاری شد ه اند کشیده شد ه اند.
با ید متمرکز شد که سکایی ها همانگونه که از سنگ نوشته های هخامنشی نوشته شده از تهیه کنندگان طلا برای مصنوعات هنری بوده اند به گفته ی دیگر سکا ها در این عصر طلا را از معادن امرال سیبری به دست آورده اند و جود آثاری چون فرش ، زین آ لات و شمشیر و…..در این مناطق نشان دهنده ارتباط هخامنشیان با آ نها بوده
جام های هخامنشی
جام های زرین و سیمین هخامنشی به سه دسته تقسیم بندی می شود :
1ـ جام هایی که به شکل سر جانوران ، معروف به جام های شاخ دار
2ـ جام های مزین به دسته ای از تنه ی کشیده جانوران
3ـ جام های ساده بدون دسته
4ـ جا م های لب تخت
جام های معروف به شکل سر جانوران یا شاخ دار
در گذشته اعتقاد داشتند که اگر در جام هایی که مزین به سر حیوانات هستند شربیات خود را بنوشند نیروی آن حیوان در بدن ان روسوخ خواهد کرد که ابتدا این جام ها را انسان از سفال و سپس از مفرغ طلا و نقره می ساخت انتهای این ظروف را ساغر می گفتند . به عنوان مثال برای ساغر های سفالی یا فته شده در دهکده خفتات لو در کردستان که مربوط به 7000 ق.م است .
این نوع جام ها سه نوع هستند جا مهایی که به صورت خوابیده که حیوان سر خود را داخل دو دستش دارد هستند . و به صورت استوانه ای است و یا نهوع دگری از جا م های که دارای تکیه گاه برروی دسته خود نشسته مانند است جام های خشایار شاه با شیر بالدار که یکی در موزه تهران و دیگری در موزه
(همان ص 86)مترو پولیتن نگه داری می شود و دسته ی آخر جا مهای بوغی شکل که به 1000 سال قبل از میلاد مربوط است و از گل قرمز که مزین به سر حیوان شاخه داری چون گوزن ، گاو ، ……….
جا م های دسته دار
این نوع جام ها نقش برجسته ای خیار مانند هستند که ماد ها از آشورها تقلید کردند از این جام می شود دو نفر بنوشند که در زیر این جام ها دو بست وجود دارد که با باز وبسته کردن این دو بست می شد از ان نوشید.
هنر سفال و کاشی در زمان هخامنشیان
به سال ۵۵۸ قبل از میلاد کورش دوم از دودمان هخامنشیان شاه پارس بود و شهر پاسارگاد عنوان پایتخت را داشت. کورش پس از اینکه اکباتان را گرفت تمام گنجینههای شاهان ماد را تصرف نمود و لقب شاه ماد را نیز به خود اختصاص داد.
در سالهای بعد بسیاری از کشورهای دیگر را که جزو قلمرو دولت ماد بودند زیر فرمان خود گرفت و بدین ترتیب کشور گشائیهای بسیار نمود (شکل ۳۲). که بیان آن در اینجا موردی ندارد بلکه آنچه اهمیت دارد نفوذ و اختلاط فرهنگها با یکدیگر است که در آن زمان اتفاق افتاد.
از متون ایلامی که در پرسپولیس بدست آمده و در سالهای ۵۰۹ الی ۴۹۴ قبل از میلاد تدوین گردیده، همچنین از کتیبهای از داریوش که در شوش کشف گردیده، چنین روایت میکنند که ساختمان و کار و واردات مصالح ساختمانی رونق بسیار داشته است. مثلا در کار بنائی پرسپولیس به طور دائم سه هزار نفر سرگرم کار بودهاند و ساختمان این بارگاه سلطنتی ۵۰ سال به طول انجامیده است.
درباره میزان کاری که در این بنا انجام شده باید یادآوری کرد که برای آماده کردن پی آن ۱۲۴ هزار متر مربع از زمینهای صخرهای ناهموار به گونهای که از لحاظ معماری قابل استفاده باشد هموار گردیده است. بعضی از این کارگران که کورتاش نامیده میشدند از ساکنان کشورهای دیگری بودند که توسطهخامنشیان اسیر و به پارس گسیل شده بودند.
این کاشی به شکل ناقص نمایانگر گاو نر بالدار محصور در نواری از گلهای کوکب است. دو نقش مزبور در هنر هخامنشی مکررا مشاهده میشود.کورتاشها یا کارگران بیگانه از مصریها، بابلیها، یونانیها، تراکیهایها و غيره تشکیل میشدند و شامل کارشناسانی به شرح زیر بودند:۵۵ سنگتراش زبده از مصر، ۳۱۳ کارگر از سوریه و غیره، حكاك نقش برجسته خشتزن، آجرپز از بابلیها، سنگتراش و غیره از مادیها و یونانیها.
تزئینات و نقوش دیوارهای آپادانا و قصرهای دیگر از آجرهائی مزین شدهاند که روکشی از رنگهای ذوبی دارند و ستونها و سر در اطاقهای قصرها از جمله قصر شوش فقط از سنگ ساخته شده و هیچگونه آجر لعابداری برای ساخت و تزئین داخلی آنها به کار نرفته است.کورش در سال ۵۳۹ قبل از میلاد بابل را فتح نمود و مقدار زیادی غنائم جنگی به شوش که قبلا پایتخت ایلامیان بود روانه ساخت در آنجا بود که در سال قبل از میلاد قصر هخامنشیان با آجرهائی از گل خشك شده بنا گردید.
شیرها و حیوانات بالدار یاد آور هنر بابلی است و از سراميك و ظروف نقاشی شده ایرانی که در زمان ۳۰۰۰ تا ۲۷۰۰ سال قبل از میلاد بوجود آمده بود، نشان دیده نمیشود.پادشاهان هخامنشی از جمله کوروش و خشایار به محض رسیدن به سلطنت قصرهائی در پاسارگاد پرسپولیس و شوش برای خود بنا نمودند و به طوری که این آثار نشان میدهند مخلوطی از هنر بابلیها، آشورها و اورارتیها در آن به کار رفته است. بنابراین چنین نتیجه گرفته میشود که به علت جنگهای متعددی که در زمان هخامنشیان اتفاق افتاده است، نفوذ متقابل فرهنگی ملتهای خاور زمین زیادتر از زمانهای دیگر بوده است.
چرا که با تشکیل شاهنشاهی بزرگ هخامنشی بسیاری از کشورهای خاورمیانه و نزديك با یکدیگر متحد شدند و از آنجا که دستگاه رهبری سیاسی ایشان نسبت به سنن فرهنگی و مذاهب پیشین ملل مغلوب رفتار محترمانه و ملاطفت آمیزی داشت امکان تبادلات فرهنگی بیش از سایر مواقع بوده است.عملکرد هخامنشیان با ملل مغلوب در مقایسه با سایر دولتهای بزرگ باستانی، تفاوت از زمین تا آسمان را به خاطر بیاورد.
زیرا در دولت هخامنشی، نمایندگان ملتهای گوناگون میتوانستند بدون واسطه با بسیاری از شهرها و دولتهای محل تماس بگیرند. حتی گاه گاهی گروههای وابسته به کشورهای بیگانه در محلههای ویژهای از شهر جای میگزیدند و طبق سنتهای ملی و قومی خودشان زندگی کرده و در گردهمائیها شرکت میکردند. البته پس از چندی رفته رفته در مردم محلی ادغام شده زبان و فرهنگ آنها را فرا میگرفتند و به نوبه خود متقابلا از لحاظ فرهنگی تاثیر به جا میگذاشتند.
تماس افراد گوناگون با نژادهای مختلف باعث انتقال علوم و فنون از سرزمینی به سرزمین دیگر میشد، مثلا اینکه فرهنگی و علوم هلن (یونان قدیم) که در آن زمان تا اندازه پیشرفتهتر از دیگران بود تا حدودی در قلمرو هخامنشیان نفوذ پیدا کرده بود. به طور کلی میتوان گفت صنایع و هنر، نزد پارسیان از اهمیت خاصی برخوردار بوده است که نمونههای بارز آن همان ساختمان پرسپولیس و همزمان با آن بنای آرامگاه شاه در نقش رستم است که شامل يك رف عظیم میباشد که در روی صخرهای عمودی به شیوه سنتی ایرانیان قدیم کنده شده است.
با چیرگی مقدونیان و نابودی دولتها توسط اسکندر مقدونی (۳۳۴ قبل از میلاد)، بنا به گفته بعضی دانشمندان طبق سیاست (برادری) که شهر سازیهای او را در شرق توجیه مینماید نفوذ فرهنگ هلن در این نواحی گسترش یافت. البته برخی از محققین معتقدند که فقط و فقط دلیل بوجود آوردن پایگاههای مقدونیان در سرزمینهای اشغالی بوده است.
پس از مرگ اسکندر تقریبا از هم پاشیدگی امپراطوری او آغاز گردید، به این ترتیب که برای تقسیم ارثیه میان سرداران مقدونی پیکار در گرفت و بالاخره بر روی ویرانههای امپراطوری او سه مرکز اصلی بوجود آمد:مقدونیه که یونان تابع آن بود، دولت پتولم که شامل مصر، بخش جنوبی سوریه و چند استان آسیای صغیر میشد و بالاخره دولت سلوکیه که قسمت آسیایی متصرفات اسکندر را در بر میگرفت و بنیانگذار آن یکی از سرداران اسکندر بنام سلوکی بود. صحنه اصلی اجرای سیاست سلوکیهها در زمان باستان مناطق آسیای میانه و ایران بود که بعدا بیشتر به غرب انتقال یافت (سالهای ۳۳۱ الی ۲۵۰ قبل از میلاد مسیح).
با پیدایش دولت سلوكيه نفوذ فرهنگ هلن در ایران افزایش پیدا کرد به طوری که میتوان گفت پایان صنعت تولید کاشی و آجر در این کشور همین زمان است. البته در دولت پارت که بنا بر يك حالت استثنائی بوجود آمده و دارای استقلال بودند مجددا تولید سراميك رواج یافته و برقرار ماند. مهمترین آثار آنها تابوتهای مختلف با لعابهای کپکی شکل به رنگ آبی متمایل به سبز میباشند که در اینجا نیز نفوذ هنر اسکوتها (Skyth) مشخص است.با سرنگونی دولت سلوکیه دوره فرمانروائی دولت پارت از نیمه سده سوم قبل از میلاد آغاز و تا ۲۲۶ میلادی ادامه مییابد.
این دولت در زمان شکوفائیاش نه تنها سرزمین ایران بلکه قسمتی از ترکمنستان شورشی کنونی، عراق (بابل باستان)، همچنین قسمتی از سرزمین افغانستان و پاکستان را به تصرف خود در آورد.پارتها در ابتدا در زادگاهشان یعنی مناطق نیمه بایر و کوهستانی جنوب ترکمنستان و شمال خراسان بودند. اما مهمترین و جدیترین چیزی که باعث بوجود آمدن موقعیت بینالمللی در پارتها شد، در تاریخ مدیترانه شرقی، تجاوز و گسترش خواهی رومیان به سوی شرق، در این سالها بود که میتواند بوجود آورنده تأثیرات فرهنگی در این نواحی بوده باشد (نخستین تماس میان پارتها و رومیان به سال ۹۲ قبل از میلاد انجام گرفته است). از هنر سراميك دوران تسلط پارتیان، مقادیری اشیاء بسیار زیبا به جا مانده که ظرف مخصوص نوشیدنی لعابکاری شده با تزئینات پلاستیکی، همچنین فرآوردههای سفالی بدون لعاب از آن جملهاند.
یکی دیگر از این مصنوعات که در دماوند (نزدیکی تهران) با مقدار زیادی سکههای زمان سده دوم قبل از میلاد بدست آمده و متعلق به دوره پارتیان است، يك جام مخصوص نوشیدنی با سر يك بز کوهی میباشد.شکل و فرم سرامیکها متناسب به موقعیت محلی تغییر میکرده است مانند شکل تابوتها که در بعضی مناطق از طرحهائی که به طریق پلاستيك فرم داده شده استفاده میکردهاند ولی مثلا در شوش هیچگاه از تزئینات پلاستیکی مصرف نشده و یا به ندرت انجام گرفته است، در اینجا نقاشیها معمولا شیاردار و خط خطی هستند و دستگیره ظروف سفالی فقط محدود به حلقه بسیار ساده در دو طرف گردن ظرف میباشد.در اواخر دوران پارتیان یک نوع لعاب سبز مخصوص در شوش بوجود آمده است که ماده اصلی آن از اکسید مس تشکیل میشده و در بسیاری از ظروف سفالی که بر روی سه پایه صدفی شکل واقع شده مورد استفاده قرار میگرفته است.
به طور کلی میتوان گفت سفالگری در دوره اشکانیان و همچنین ساسانیان چندان مورد توجه قرار نگرفته و علت آن را شاید فقدان زیبائی اشیاء سفالین که با ادوار دیگر متفاوت است دانست. نقاشیهائی که بر روی این سفالها مشاهده گردیده است با نقاشیهای دوران ماقبل تاریخ که قرنها متداول بوده و همچنین با نقاشیهائی ارزنده دوره هخامنشیان فرق زیادی دارد. دلیل دیگر عدم توجه کافی باستانشناسان به اشیاء سفالین این دو دوره فوق را میتوان عدم مشخصات و اطلاعات لازم و کافی بر روی اشیاء و نمونههای بافته شده دانست. اشیائی چند از دوره اشکانیان در نواحی مختلف مانند سامره، سلوکیه، تیسفون و بابل و همچنین در شوش و ری و کوه خواجه در سیستان و سمرقند در ترکستان به طور کاملا محدود کشف گردیده است.)نقوشی که بر روی این ظروف و یا قطعات مشاهده میشود بیشتر محدود به خطوط مستقیم، منحنی، شکسته زیگزاگی و همچنین طرحهائی با استفاده از نقطه چین، دایرههای کوچک با گلبرگهائی است که دور يك محور قرار گرفتهاند.
دلیل کاربرد اینگونه طرحها را که با طرحهای زیبا و هفت رنگ زمان هخامنشیان کاملا متفاوت کرده شاید رونق نداشتن اشیاء سرامیکی در بین مردم آن زمان بوده و از اینگونه اشیاء فقط برای مصارف آشپزخانه مورد استفاده قرار میگرفته و اشياء تجملی و زیبا را فقط از فلزات میساختند و نتیجتا برای تولید اشیاء سرامیکی زیبا تلاش کمتری میشده است. در این دوره برای ساخت اشیاء نازك و ظریف، سطح اشیاء معمولی را پس از ساخت میتراشیدند و طرحها بر روی ظروف کنده کاری میشد و یا قالبگیری مینمودند.در دوره اشکانیان صنعت لعاب دهی پیشرفت قابل ملاحظهای کرد، و به خصوص استفاده از لعاب یکرنگی برای پوشش جدار داخلی و سطوح خارجی ظروف سفالین معمول گردید، همچنین غالباً قشر ضخیمی از لعاب بر روی تابوتهای دفن شده اجساد کشیده میشده است.
البته از مهر به صورت بر گردان احتمالا استفاده میشده و یا با كمك دست نقوشی شامل خطوط عمودی، خطوط موجدار و شکسته، نقطه چینهای برجسته در ردیفهای مختلف، نوارهای باريك به شكل کنده کاری یا برجسته و طرح طنابی بوجود آورده میشد. اشیاء سفالین که در سلوکیه و آشور یافت شده است به طور کلی فاقد طرحهائی از قبیل، تصاویر جانوران میباشد، در صورتی که اینگونه تصاویر در ادوار گذشته بسیار مرسوم بوده است.بر روی بسیاری از اشیاء سفالی یافت شده از این دوره لعاب مشاهده گردیده که البته تنوع رنگها محدود و فقط شامل رنگهای کرم مایل به زرد، خاکستری روشن، آبی و سبز میگردد. سفالینههای لعابدار این دوره در کشور ایران به ندرت یافت میشود و تنها چند نمونه از آن در شهر ری بدست آمده و اصولا در آثار مخروبه کوه خواجه به هیچ نمونهای از اینگونه اشیاء برخورد نگردیده است.
بنا به اعتقاد عدهای از محققان، صنعت لعاب سازی در زمان اشکانیان در نتیجه ارتباط تجاری و سیاسی بین ایران و خاور دور به چین راه یافته و سفالگران چین در زمانهای بین ۲۰۶ قبل از میلاد الى ۲۲ میلادی از فنون لعاب دهی رایج در ایران برای پوشش ظروف سفالین استفاده میکردهاند ولی همانطور که در بالا ذکر گرديد علىرغم توسعه فن لعاب دهی به علت ناشناخته ماندن معماری دوره اشکانیان در ایران، گمان میرود در این دوره هنرمندان استفاده چندانی از لعاب برای پوشش خشت و آجر نکرده و نقاشی دیواری را برای تزئین بناها ترجیح دادهاند. دیوار نگارهای کاخ آشور و کوه خواجه سیستان یاد آور اهمیت و رونق نقاشی دیواری در این دوره میباشد.در آرایش دو بنای یاد شده از طرحهائی مانند نقشهای گل و گیاه، نخلهای كوچك برگهای شبیه گل لوتوس و تزئینات انسانی و حیوانی استفاده شده است.
صنعت بافندگی در دوران هخامنشی
در نشريه يونسکو درباره بافندگی و پارچه بافی روزگار هخامنشی چنين آورده شده است : « پارچه بافی ايران در روزگار هخامنشی به ويژه در زمينه ی پارچه های پشمی نرم و بسيار خوب ، نامور بوده و شاهان هخامنشی به داشتن لباس های گرانبها نامبردار بوده اند.
وقتی اسكندر مقدونی به ديدن آرامگاه کوروش رفت ، دييد که تابوت طلايی آن پادشاه از پارچه و فرش های ظريف و زيبايی پوشيده شده است.» بنابراين همچنان که فرآورده های هر پيشينه و صنعتی نشان دهنده هنر و دانش تيره های مردم در دوره های گوناگون تمدن است، بايد گفت که آموزش صنعت پارچه بافی در روزگار هخامشی جنبه آغازين نداشته و گسترش آگاهی ها و دانش آنان در اين باره، آموزش هايی را در سطح بالا، پذيرا بوده است. بهره و نتيجه دانش و چيرگی هخامنشيان در پارچه بافی و ساختن بافته های گوناگون که تنها به وسيله ی آموزش و پرورش استادان چيره دست، می توان به آن دست يافت ، تا آن اندازه شايان نگرش بوده است که برخی از نويسندگان می گويند :
« نخستين ملتی که صنايع پارچه بافی و بافندگی آن هرچند گز به هزار تومان می ارزيد ايران هخامنشی بود ، از جمله دست آوردهای جنگی اسکندر در شوش ، يک تخته قالی مخملی بود که يکصد و نود سال از عمرش می رفت ، ولی رنگ و رويش و نيز شالوده اش، فرقی نکرده بود و پنج هزار تالانت طلا ارزشيابی شد .» (( هر تالانت طلا مساوی است با 19/5560 فرانک امروز )) فرانک 27800950=5560/19*5000اگر هر فرانک فرانسه برابر با 590 تومان باشد . تومان 16402560500=590*27800950 علاوه بر آموزشهای مربوط به صنعت پارچه بافی و بافندگی و آموزش ، آگاهی های نظری و آموزش علمی فنون لازم ، در ايران باستان ، آموزش و تربيت شاگردان برای بافتن فرشهای پشمی و ابريشمی گرانبها معمول بوده است .آموزش هنر قالی بافی و خياطی بويژه قالي های ابريشمی و پارچه های حرير ، بسيار دشوار و لازم به بکار بردن دقت فراوان و دردسر بسيار است و استادان زمان هخامنشی کلاسهای ويژه ای برای آموختن بين جوانان در زمينه های گوناگون بافت و دوخت برپا کرده بودند .در دوران هخامنشی به کارگاه های خياطی بر می خوريم که در سطح انبوه و برای کارکنان و مستخدمين دربار و شاغلين بخشهای نظامی مثل سرداران و سربازان لباس توليد می کنند .
البته بسته به نوع استفاده و موقعيت مصرف و در ضمن جايگاه استفاده کننده از لحاظ اداری ، جنس و دوخت لباسها متفاوت است . در ديوان حکومتی خياطی ها از بخشهای مهم بوده اند . و در اين خياطی ها لباس های مشهور ايرانی دوخته می شد که در ميان خلعت های شاهانه جايگاه ويژه ای داشت . گاهی لازم بود که شاه ايران به رسم ياد بود و يا پاداش به شخصی عالی رتبه مثل حاکمان ساير کشورها و يا سرداران خود لباس فاخر بدهد . در اين شرايط استادكارترين و ماهرترين خياطان نازک دوز به وسيله گرانبهاترين پارچه ها دست به کار می شدند و لباسی برازنده می دوختند . نويسندگان يونانی نيز همواره از اين لباسها در رديف اشياء گرانبها نام برده اند .
در اين خياط خانه های بزرگ صدها کارگر زن و مرد سرگرم کار بوده اند . جالب اين است که سرپرستی همه کارگاهای توليدی هميشه با يک زن بوده است و بالاترين حقوق را در ميان کارکنان اين کارگاه ها دريافت ميکرده است .جالب توجه اين است که بدانيم در اين کارگاهها کودکان نيز مشغول به کار بوده اند و کارشان متناسب با جسته ، جنسيت ، توانايی و سنشان طبقه بندی می شده است مثلا در يک کارگاه به دو پسر و پنج دختر بچه ، در کارگاهی ديگر 6 پسر و 5 دختر و در ديگر کارگاه به 2 پسر و 1 دختر بر می خوريم (8) معمول نيز چنين بود که تمام اعضای خانواده برای يک کارفرما کار می کرده اند . شايد کودکان خيلی زود وارد بازار کار و مجبور به کسب مهارت می شدند .
در يک کارگاه به 12 نفر بر می خوريم که سنی در حدود 17 تا 20 سال دارند و سه تن از آنها دوزنده ردا ، 7 تن دوزنده لباس بی آستين ، 1 تن برش کار و ديگری رنگرز بوده است ، که البته 2 تن آخر به نظر در حال گذراندن کارآموزی بوده اند . در کارگاهی به 2 زن بر می خوريم که پالتوهای ظريف می دوختند و در کارگاهی ديگر که البته بزرگتر بوده است به 21 زن دوزنده لباس ظريف برمی خوريم و 18 بانو نيز دوزنده لحاف بوده اند . همه اين ها بنابر مقدار کار روزانه ، سطح مهارت و نيمه وقت يا تمام وقت بودن خدمات شان ، حقوق دريافت می کردند .
به اين ترتيب امکان طبقه بندی حقوق بسيار متنوع بود و همين تنوع ، کار تهيه فهرستی از حقوق مشاغل را ، مخصوصاً در اين فقر سند بسيار دشوار می کند .مجموعاً می توان چنين برداشت کرد که نظام ديوانیهخامنشی می کوشيد تا هر کس به اندازه کاری که انجام می دهد مزد بگيرد .موسیقی برای ایرانیان همیشه از اهمیت بالایی برخوردار بوده است به طوریکه می توان گفت با فرهنگ ایران نیز آمیخته است.یکی از دوره هایی که به موسیقی اهمیت به سزایی داده می شد، دوارن هخامنشیان می باشد
جایگاه موسیقی در دوران هخامنشیان
موسیقی ازجمله پدیده های هنری جوامع بشری است که از دوران باستان تأثیر بسیاری بر زندگی بشر داشته و ابزار و آلات آن در هر دوره به اشکال و فرم های مختلف نمود پیدا کرده است با استناد بر مدارک به دست آمده از کاوش های باستان شناختی، نقوش برجسته و سنگ نبشته ها،
می توان به ارتباط دیرین هنر موسیقی با جوامع و فرهنگ های ایران باستان پی برد.از هردوت نقل است که در دوران امپراتوری هخامنشی که به «امپراتوری پارسی» نیز معروف است، موسیقی نقش مهمی بهخصوص در محاکم دادگاهی داشتهاست. او میگوید که وجود موسیقی برای مراسم مذهبی پرستش خداوند، بسیار ضروری بودهاست.هنر موسیقی درایران عمری به بلندای تاریخ سرزمین آریایی دارد. درایران باستان هنگام برآمدن و فرو رفتن خورشید گروهی به نواختن طبل و کرنا میپرداختند.درآن زمان ۳ نوع موسیقی آئینی، بزمی و رزمی مرسوم بوده است. همچنین درجشنها وروزهای تاریخی و ملی نوای موسیقی ایرانی بگوش میرسید.
تصاویر هنر در دوره هخامنشیان
آخرین دیدگاهها