هنر سفال و کاشی در زمان هخامنشیان

به سال ۵۵۸ قبل از میلاد کورش دوم از دودمان هخامنشیان شاه پارس بود و شهر پاسارگاد عنوان پایتخت را داشت. کورش پس از اینکه اکباتان را گرفت تمام گنجینه‌های شاهان ماد را تصرف نمود و لقب شاه ماد را نیز به خود اختصاص داد.

در سال‌های بعد بسیاری از کشورهای دیگر را که جزو قلمرو دولت ماد بودند زیر فرمان خود گرفت و بدین ترتیب کشور گشائی‌های بسیار نمود (شکل ۳۲). که بیان آن در اینجا موردی ندارد بلکه آنچه اهمیت دارد نفوذ و اختلاط فرهنگ‌ها با یکدیگر است که در آن زمان اتفاق افتاد.

از متون ایلامی که در پرسپولیس بدست آمده و در سال‌های ۵۰۹ الی ۴۹۴ قبل از میلاد تدوین گردیده، همچنین از کتیبه‌ای از داریوش که در شوش کشف گردیده، چنین روایت می‌کنند که ساختمان و کار و واردات مصالح ساختمانی رونق بسیار داشته است. مثلا در کار بنائی پرسپولیس به طور دائم سه هزار نفر سرگرم کار بوده‌اند و ساختمان این بارگاه سلطنتی ۵۰ سال به طول انجامیده است.

درباره میزان کاری که در این بنا انجام شده باید یادآوری کرد که برای آماده کردن پی آن ۱۲۴ هزار متر مربع از زمین‌های صخره‌ای ناهموار به گونه‌ای که از لحاظ معماری قابل استفاده باشد هموار گردیده است. بعضی از این کارگران که کورتاش نامیده می‌شدند از ساکنان کشورهای دیگری بودند که توسطهخامنشیان اسیر و به پارس گسیل شده بودند.

این کاشی به شکل ناقص نمایانگر گاو نر بالدار محصور در نواری از گل‌های کوکب است. دو نقش مزبور در هنر هخامنشی مکررا مشاهده می‌شود.کورتاش‌ها یا کارگران بیگانه از مصری‌ها، بابلی‌ها، یونانی‌ها، تراکیه‌ای‌ها و غيره تشکیل می‌شدند و شامل کارشناسانی به شرح زیر بودند:۵۵ سنگ‌تراش زبده از مصر، ۳۱۳ کارگر از سوریه و غیره، حكاك نقش برجسته خشت‌زن، آجرپز از بابلی‌ها، سنگ‌تراش و غیره از مادی‌ها و یونانی‌ها.

تزئینات و نقوش دیوارهای آپادانا و قصرهای دیگر از آجرهائی مزین شده‌اند که روکشی از رنگ‌های ذوبی دارند و ستون‌ها و سر در اطاق‌های قصرها از جمله قصر شوش فقط از سنگ ساخته شده و هیچ‌گونه آجر لعاب‌داری برای ساخت و تزئین داخلی آنها به کار نرفته است.کورش در سال ۵۳۹ قبل از میلاد بابل را فتح نمود و مقدار زیادی غنائم جنگی به شوش که قبلا پایتخت ایلامیان بود روانه ساخت در آنجا بود که در سال قبل از میلاد قصر هخامنشیان با آجرهائی از گل خشك شده بنا گردید.

شیرها و حیوانات بال‌دار یاد آور هنر بابلی است و از سراميك و ظروف نقاشی شده ایرانی که در زمان ۳۰۰۰ تا ۲۷۰۰ سال قبل از میلاد بوجود آمده بود، نشان دیده نمی‌شود.پادشاهان هخامنشی از جمله کوروش و خشایار به محض رسیدن به سلطنت قصرهائی در پاسارگاد پرسپولیس و شوش برای خود بنا نمودند و به طوری که این آثار نشان می‌دهند مخلوطی از هنر بابلی‌ها، آشورها و اورارتی‌ها در آن به کار رفته است. بنابراین چنین نتیجه گرفته می‌شود که به علت جنگ‌های متعددی که در زمان هخامنشیان اتفاق افتاده است، نفوذ متقابل فرهنگی ملت‌های خاور زمین زیادتر از زمان‌های دیگر بوده است.

چرا که با تشکیل شاهنشاهی بزرگ هخامنشی بسیاری از کشورهای خاورمیانه و نزديك با یکدیگر متحد شدند و از آنجا که دستگاه رهبری سیاسی ایشان نسبت به سنن فرهنگی و مذاهب پیشین ملل مغلوب رفتار محترمانه و ملاطفت آمیزی داشت امکان تبادلات فرهنگی بیش از سایر مواقع بوده است.عملکرد هخامنشیان با ملل مغلوب در مقایسه با سایر دولت‌های بزرگ باستانی، تفاوت از زمین تا آسمان را به خاطر بیاورد.

زیرا در دولت هخامنشی، نمایندگان ملت‌های گوناگون می‌توانستند بدون واسطه با بسیاری از شهرها و دولت‌های محل تماس بگیرند. حتی گاه گاهی گروه‌های وابسته به کشورهای بیگانه در محله‌های ویژه‌ای از شهر جای می‌گزیدند و طبق سنت‌های ملی و قومی خودشان زندگی کرده و در گردهمائی‌ها شرکت می‌کردند. البته پس از چندی رفته رفته در مردم محلی ادغام شده زبان و فرهنگ آنها را فرا می‌گرفتند و به نوبه خود متقابلا از لحاظ فرهنگی تاثیر به جا می‌گذاشتند.

تماس افراد گوناگون با نژادهای مختلف باعث انتقال علوم و فنون از سرزمینی به سرزمین دیگر می‌شد، مثلا اینکه فرهنگی و علوم هلن (یونان قدیم) که در آن زمان تا اندازه پیشرفته‌تر از دیگران بود تا حدودی در قلمرو هخامنشیان نفوذ پیدا کرده بود. به طور کلی می‌توان گفت صنایع و هنر، نزد پارسیان از اهمیت خاصی برخوردار بوده است که نمونه‌های بارز آن همان ساختمان پرسپولیس و همزمان با آن بنای آرامگاه شاه در نقش رستم است که شامل يك رف عظیم می‌باشد که در روی صخره‌ای عمودی به شیوه سنتی ایرانیان قدیم کنده شده است.

با چیرگی مقدونیان و نابودی دولت‌ها توسط اسکندر مقدونی (۳۳۴ قبل از میلاد)، بنا به گفته بعضی دانشمندان طبق سیاست (برادری) که شهر سازی‌های او را در شرق توجیه می‌نماید نفوذ فرهنگ هلن در این نواحی گسترش یافت. البته برخی از محققین معتقدند که فقط و فقط دلیل بوجود آوردن پایگاه‌های مقدونیان در سرزمین‌های اشغالی بوده است.

پس از مرگ اسکندر تقریبا از هم پاشیدگی امپراطوری او آغاز گردید، به این ترتیب که برای تقسیم ارثیه میان سرداران مقدونی پیکار در گرفت و بالاخره بر روی ویرانه‌های امپراطوری او سه مرکز اصلی بوجود آمد:مقدونیه که یونان تابع آن بود، دولت پتولم که شامل مصر، بخش جنوبی سوریه و چند استان آسیای صغیر می‌شد و بالاخره دولت سلوکیه که قسمت آسیایی متصرفات اسکندر را در بر می‌گرفت و بنیانگذار آن یکی از سرداران اسکندر بنام سلوکی بود. صحنه اصلی اجرای سیاست سلوکیه‌ها در زمان باستان مناطق آسیای میانه و ایران بود که بعدا بیشتر به غرب انتقال یافت (سال‌های ۳۳۱ الی ۲۵۰ قبل از میلاد مسیح).

با پیدایش دولت سلوكيه نفوذ فرهنگ هلن در ایران افزایش پیدا کرد به طوری که می‌توان گفت پایان صنعت تولید کاشی و آجر در این کشور همین زمان است. البته در دولت پارت که بنا بر يك حالت استثنائی بوجود آمده و دارای استقلال بودند مجددا تولید سراميك رواج یافته و برقرار ماند. مهمترین آثار آنها تابوت‌های مختلف با لعاب‌های کپکی شکل به رنگ آبی متمایل به سبز می‌باشند که در اینجا نیز نفوذ هنر اسکوت‌ها (Skyth) مشخص است.با سرنگونی دولت سلوکیه دوره فرمانروائی دولت پارت از نیمه سده سوم قبل از میلاد آغاز و تا ۲۲۶ میلادی ادامه می‌یابد.

این دولت در زمان شکوفائی‌اش نه تنها سرزمین ایران بلکه قسمتی از ترکمنستان شورشی کنونی، عراق (بابل باستان)، همچنین قسمتی از سرزمین افغانستان و پاکستان را به تصرف خود در آورد.پارت‌ها در ابتدا در زادگاهشان یعنی مناطق نیمه بایر و کوهستانی جنوب ترکمنستان و شمال خراسان بودند. اما مهمترین و جدی‌ترین چیزی که باعث بوجود آمدن موقعیت بین‌المللی در پارت‌ها شد، در تاریخ مدیترانه شرقی، تجاوز و گسترش خواهی رومیان به سوی شرق، در این سال‌ها بود که می‌تواند بوجود آورنده تأثیرات فرهنگی در این نواحی بوده باشد (نخستین تماس میان پارت‌ها و رومیان به سال ۹۲ قبل از میلاد انجام گرفته است). از هنر سراميك دوران تسلط پارتیان، مقادیری اشیاء بسیار زیبا به جا مانده که ظرف مخصوص نوشیدنی لعاب‌کاری شده با تزئینات پلاستیکی، همچنین فرآورده‌های سفالی بدون لعاب از آن جمله‌اند.

یکی دیگر از این مصنوعات که در دماوند (نزدیکی تهران) با مقدار زیادی سکه‌های زمان سده دوم قبل از میلاد بدست آمده و متعلق به دوره پارتیان است، يك جام مخصوص نوشیدنی با سر يك بز کوهی می‌باشد.شکل و فرم سرامیک‌ها متناسب به موقعیت محلی تغییر می‌کرده است مانند شکل تابوت‌ها که در بعضی مناطق از طرح‌هائی که به طریق پلاستيك فرم داده شده استفاده می‌کرده‌اند ولی مثلا در شوش هیچ‌گاه از تزئینات پلاستیکی مصرف نشده و یا به ندرت انجام گرفته است، در اینجا نقاشی‌ها معمولا شیاردار و خط خطی هستند و دستگیره ظروف سفالی فقط محدود به حلقه بسیار ساده در دو طرف گردن ظرف می‌باشد.در اواخر دوران پارتیان یک نوع لعاب سبز مخصوص در شوش بوجود آمده است که ماده اصلی آن از اکسید مس تشکیل می‌شده و در بسیاری از ظروف سفالی که بر روی سه پایه صدفی شکل واقع شده مورد استفاده قرار می‌گرفته است.

به طور کلی می‌توان گفت سفالگری در دوره اشکانیان و همچنین ساسانیان چندان مورد توجه قرار نگرفته و علت آن را شاید فقدان زیبائی اشیاء سفالین که با ادوار دیگر متفاوت است دانست. نقاشی‌هائی که بر روی این سفال‌ها مشاهده گردیده است با نقاشی‌های دوران ماقبل تاریخ که قرن‌ها متداول بوده و همچنین با نقاشی‌هائی ارزنده دوره هخامنشیان فرق زیادی دارد. دلیل دیگر عدم توجه کافی باستان‌شناسان به اشیاء سفالین این دو دوره فوق را می‌توان عدم مشخصات و اطلاعات لازم و کافی بر روی اشیاء و نمونه‌های بافته شده دانست. اشیائی چند از دوره اشکانیان در نواحی مختلف مانند سامره، سلوکیه، تیسفون و بابل و همچنین در شوش و ری و کوه خواجه در سیستان و سمرقند در ترکستان به طور کاملا محدود کشف گردیده است.)نقوشی که بر روی این ظروف و یا قطعات مشاهده می‌شود بیشتر محدود به خطوط مستقیم، منحنی، شکسته زیگزاگی و همچنین طرح‌هائی با استفاده از نقطه چین، دایره‌های کوچک با گلبرگ‌هائی است که دور يك محور قرار گرفته‌اند.

دلیل کاربرد این‌گونه طرح‌ها را که با طرح‌های زیبا و هفت رنگ زمان هخامنشیان کاملا متفاوت کرده شاید رونق نداشتن اشیاء سرامیکی در بین مردم آن زمان بوده و از این‌گونه اشیاء فقط برای مصارف آشپزخانه مورد استفاده قرار می‌گرفته و اشياء تجملی و زیبا را فقط از فلزات می‌ساختند و نتیجتا برای تولید اشیاء سرامیکی زیبا تلاش کمتری می‌شده است. در این دوره برای ساخت اشیاء نازك و ظریف، سطح اشیاء معمولی را پس از ساخت می‌تراشیدند و طرح‌ها بر روی ظروف کنده کاری می‌شد و یا قالب‌گیری ‌می‌نمودند.در دوره اشکانیان صنعت لعاب دهی پیشرفت قابل ملاحظه‌ای کرد، و به خصوص استفاده از لعاب یکرنگی برای پوشش جدار داخلی و سطوح خارجی ظروف سفالین معمول گردید، همچنین غالباً قشر ضخیمی از لعاب بر روی تابوت‌های دفن شده اجساد کشیده می‌شده است.

البته از مهر به صورت بر گردان احتمالا استفاده می‌شده و یا با كمك دست نقوشی شامل خطوط عمودی، خطوط موج‌دار و شکسته، نقطه چین‌های برجسته در ردیف‌های مختلف، نوارهای باريك به شكل کنده کاری یا برجسته و طرح طنابی بوجود آورده می‌شد. اشیاء سفالین که در سلوکیه و آشور یافت شده است به طور کلی فاقد طرح‌هائی از قبیل، تصاویر جانوران می‌باشد، در صورتی که این‌گونه تصاویر در ادوار گذشته بسیار مرسوم بوده است.بر روی بسیاری از اشیاء سفالی یافت شده از این دوره لعاب مشاهده گردیده که البته تنوع رنگ‌ها محدود و فقط شامل رنگ‌های کرم مایل به زرد، خاکستری روشن، آبی و سبز می‌گردد. سفالینه‌های لعابدار این دوره در کشور ایران به ندرت یافت می‌شود و تنها چند نمونه از آن در شهر ری بدست آمده و اصولا در آثار مخروبه کوه خواجه به هیچ نمونه‌ای از این‌گونه اشیاء برخورد نگردیده است.

بنا به اعتقاد عده‌ای از محققان، صنعت لعاب سازی در زمان اشکانیان در نتیجه ارتباط تجاری و سیاسی بین ایران و خاور دور به چین راه یافته و سفالگران چین در زمان‌های بین ۲۰۶ قبل از میلاد الى ۲۲ میلادی از فنون لعاب دهی رایج در ایران برای پوشش ظروف سفالین استفاده می‌کرده‌اند ولی همانطور که در بالا ذکر گرديد على‌رغم توسعه فن لعاب دهی به علت ناشناخته ماندن معماری دوره اشکانیان در ایران، گمان می‌رود در این دوره هنرمندان استفاده چندانی از لعاب برای پوشش خشت و آجر نکرده و نقاشی دیواری را برای تزئین بناها ترجیح داده‌اند. دیوار نگارهای کاخ آشور و کوه خواجه سیستان یاد آور اهمیت و رونق نقاشی دیواری در این دوره می‌باشد.در آرایش دو بنای یاد شده از طرح‌هائی مانند نقش‌های گل و گیاه، نخل‌های كوچك برگ‌های شبیه گل لوتوس و تزئینات انسانی و حیوانی استفاده شده است.

صنعت بافندگی در دوران هخامنشی

در نشريه يونسکو درباره بافندگی و پارچه بافی روزگار هخامنشی چنين آورده شده است : « پارچه بافی ايران در روزگار هخامنشی به ويژه در زمينه ی  پارچه های پشمی نرم و بسيار خوب ، نامور بوده و شاهان هخامنشی به داشتن لباس های گرانبها نامبردار بوده اند.

پیشینه پارچه در دوران ساسانی و قبل

وقتی اسكندر مقدونی به ديدن آرامگاه کوروش رفت ، دييد که تابوت طلايی آن پادشاه از پارچه و فرش های ظريف و زيبايی پوشيده شده است.» بنابراين همچنان که فرآورده های هر پيشينه و صنعتی نشان دهنده هنر و دانش تيره های مردم  در دوره های گوناگون تمدن است، بايد گفت  که آموزش صنعت پارچه بافی در روزگار هخامشی جنبه  آغازين نداشته  و گسترش آگاهی ها و دانش آنان در اين باره، آموزش هايی را در سطح بالا،  پذيرا بوده است. بهره و نتيجه دانش و چيرگی هخامنشيان در پارچه بافی و ساختن بافته های گوناگون که تنها به وسيله ی آموزش و پرورش استادان چيره دست، می توان به آن دست يافت ، تا آن اندازه شايان نگرش بوده است که برخی از نويسندگان می گويند :

« نخستين ملتی که صنايع پارچه بافی و بافندگی آن هرچند گز به هزار تومان می ارزيد ايران هخامنشی بود ، از جمله دست آوردهای جنگی اسکندر در شوش ، يک تخته قالی مخملی بود که يکصد و نود سال از عمرش می رفت ، ولی رنگ و رويش و نيز شالوده اش، فرقی نکرده بود و پنج هزار تالانت طلا ارزشيابی  شد .» (( هر تالانت طلا مساوی است با 19/5560 فرانک امروز )) فرانک                    27800950=5560/19*5000اگر هر فرانک فرانسه برابر با 590 تومان باشد . تومان              16402560500=590*27800950 علاوه بر آموزشهای مربوط به صنعت پارچه بافی و بافندگی و آموزش ، آگاهی های نظری و آموزش علمی فنون لازم ، در ايران باستان ، آموزش و تربيت شاگردان برای بافتن فرشهای پشمی و ابريشمی گرانبها معمول بوده است .آموزش هنر قالی بافی و خياطی بويژه قالي های ابريشمی و پارچه های حرير ، بسيار دشوار و لازم به بکار بردن دقت فراوان و دردسر بسيار است و استادان زمان هخامنشی کلاسهای ويژه ای برای آموختن بين جوانان در زمينه های گوناگون بافت و دوخت برپا کرده بودند .در دوران هخامنشی به کارگاه های خياطی بر می خوريم که در سطح انبوه و برای کارکنان و مستخدمين دربار و شاغلين بخشهای نظامی مثل سرداران و سربازان لباس توليد می کنند .

البته بسته به نوع استفاده و موقعيت مصرف و در ضمن جايگاه استفاده کننده از لحاظ اداری ، جنس و دوخت لباسها متفاوت است . در ديوان حکومتی خياطی ها از بخشهای مهم بوده اند . و در اين خياطی ها لباس های مشهور ايرانی دوخته می شد که در ميان خلعت های شاهانه جايگاه ويژه ای داشت . گاهی لازم بود که شاه ايران به رسم ياد بود و يا پاداش به شخصی عالی رتبه مثل حاکمان ساير کشورها و يا سرداران خود لباس فاخر بدهد . در اين شرايط استادكارترين و ماهرترين خياطان نازک دوز به وسيله گرانبهاترين پارچه ها دست به کار می شدند و لباسی برازنده می دوختند . نويسندگان يونانی نيز همواره از اين لباسها در رديف اشياء گرانبها نام برده اند .

در اين خياط خانه های بزرگ صدها کارگر زن و مرد سرگرم کار بوده اند . جالب اين است که سرپرستی همه کارگاهای توليدی هميشه با يک زن بوده است و بالاترين حقوق را در ميان کارکنان اين کارگاه ها دريافت ميکرده است .جالب توجه اين است که بدانيم در اين کارگاهها کودکان نيز مشغول به کار بوده اند و کارشان متناسب با جسته ، جنسيت ، توانايی و سنشان طبقه بندی می شده است مثلا در يک کارگاه به دو پسر و پنج دختر بچه ، در کارگاهی ديگر 6 پسر و 5 دختر و در ديگر کارگاه به 2 پسر و 1 دختر بر می خوريم (8) معمول نيز چنين بود که تمام اعضای خانواده برای يک کارفرما کار می کرده اند . شايد کودکان خيلی زود وارد بازار کار و مجبور به کسب مهارت می شدند .

در يک کارگاه به 12 نفر بر می خوريم که سنی در حدود 17 تا 20 سال دارند و سه تن از آنها دوزنده ردا ، 7 تن دوزنده لباس بی آستين ، 1 تن برش کار و ديگری رنگرز بوده است ، که البته 2 تن آخر به نظر در حال گذراندن کارآموزی بوده اند . در کارگاهی به 2 زن بر می خوريم که پالتوهای ظريف می دوختند و در کارگاهی ديگر که البته بزرگتر بوده است به 21 زن دوزنده لباس ظريف برمی خوريم و 18 بانو نيز دوزنده لحاف بوده اند . همه اين ها بنابر مقدار کار روزانه ، سطح مهارت و نيمه وقت يا تمام وقت بودن خدمات شان ، حقوق دريافت می کردند .

به اين ترتيب امکان طبقه بندی حقوق بسيار متنوع بود و همين تنوع ، کار تهيه فهرستی از حقوق مشاغل را ، مخصوصاً در اين فقر سند بسيار دشوار می کند .مجموعاً می توان چنين برداشت کرد که نظام ديوانیهخامنشی می کوشيد تا هر کس به اندازه کاری که انجام می دهد مزد بگيرد .موسیقی برای ایرانیان همیشه از اهمیت بالایی برخوردار بوده است به طوریکه می توان گفت با فرهنگ ایران نیز آمیخته است.یکی از دوره هایی که به موسیقی اهمیت به سزایی داده می شد، دوارن هخامنشیان می باشد

 

جایگاه موسیقی در دوران هخامنشیان

موسیقی ازجمله پدیده های هنری جوامع بشری است که از دوران باستان تأثیر بسیاری بر زندگی بشر داشته و ابزار و آلات آن در هر دوره به اشکال و فرم های مختلف نمود پیدا کرده است با استناد بر مدارک به دست آمده از کاوش های باستان شناختی، نقوش برجسته و سنگ نبشته ها،

هنر موسیقی هخامنش

می توان به ارتباط دیرین هنر موسیقی با جوامع و فرهنگ های ایران باستان پی برد.از هردوت نقل است که در دوران امپراتوری هخامنشی که به «امپراتوری پارسی» نیز معروف است، موسیقی نقش مهمی به‌خصوص در محاکم دادگاهی داشته‌است. او می‌گوید که وجود موسیقی برای مراسم مذهبی پرستش خداوند، بسیار ضروری بوده‌است.هنر موسیقی درایران عمری به بلندای تاریخ سرزمین آریایی دارد. درایران باستان هنگام برآمدن و فرو رفتن خورشید گروهی به نواختن طبل و کرنا می‌پرداختند.درآن ‌زمان ۳ نوع موسیقی‌ آئینی، بزمی و رزمی مرسوم بوده است. همچنین درجشن‌ها وروزهای تاریخی و ملی نوای موسیقی ‌ایرانی بگوش می‌رسید.